کار، انگیزه، ﭘیشرفت

علمی، فرهنگی، هنری....

کار، انگیزه، ﭘیشرفت

علمی، فرهنگی، هنری....

آلبرت انیشتین

 

img/daneshnameh_up/6/62/Einestein.png


سالهای اولیه زندگی


آلبرت انیشتین در چهاردهم مارس 1879 در شهر اولم که شهر متوسطی از ناحیه و ورتمبرگ آلمان بود متولّد شد . امّا شهر مزبور در زندگی او اهمیتی نداشته است. زیرا یک سال بعد از تولّد او خانواده وی از اولم عازم مونیخ گردید.

پدر آلبرت، هرمان انیشتین کارخانه‌ی کوچکی برای تولید محصولات الکترو شیمیایی داشت و با کمک برادرش که مدیر فنی کارخانه بود از آن بهره‌برداری می‌کرد. گر چه در کار معاملات بصیرت کامل نداشت. پدر آلبرت از لحاظ عقاید سیاسی نیز مانند بسیاری از مردم آلمان گر چه با حکومت پروسی‌ها مخالفت داشت امّا امپراتوری جدید آلمان را ستایش می‌کرد و صدراعظم آن «بیسمارک» و ژنرال «مولتکه» و امپراتور پیر یعنی «ویلهم اول» را گرامی می‌داشت.

مادر انیشتین که قبل از ازدواج پائولین کوخ نام داشت بیش از پدر زندگی را جدی می‌گرفت و زنی بود از اهل هنر و صاحب احساساتی که خاصّ هنرمندان است و بزرگترین عامل خوشی او در زندگی و وسیله تسلای وی از علم روزگار موسیقی بود.

آلبرت کوچولو به هیچ مفهوم کودک عجوبه‌ای نبود و حتّی مدّت زیادی طول کشید تا سخن گفتن آموخت بطوریکه پدر و مادرش وحشت زده شدند که مبادا فرزندشان ناقص و غیرعادی باشد امّا بالاخره شروع به حرف زدن کرد ولی غالباً ساکت و خاموش بود و هرگز بازیهای عادی را که ما بین کودکان انجام می‌گرفت و موجب سرگرمی کودک و محبّت فی ما بین می شود را دوست نداشت.


آلبرت مرتباً و هر سال از پس سال دیگر طبق تعالیم کاتولیک تحصیل کرد و از آن لذّت فراوان و بود وحتّی در مواردی از دروس که به شرعیات و قوانین مذهبی کاتولیک بستگی داشت چنان قوی شد که می توانست در هر مورد که همشاگردانش قادر نبودند به سوألهای معلّم جواب دهند او به آنها کمک می کرد.

انیشتین جوان در ده سالگی مدرسه ابتدائی را ترک کرد و در شهر مونیخ به مدرسه متوسطه «لوئیت پول» وارد شد . در مدرسه متوسطه اگر مرتکب خطایی می شدند راه و رسم تنبیه ایشان آن بود که می بایست بعد از اتمام درس ، تحت نظر یکی از معلّمان ، در کلاس توقیف شوند و با درنظر گرفتن وضع نابهنجار و نفرت انگیز کلاسهای درس ، این اضافه ماندن شکنجه ای واقعی محسوب می شد.

ذوق هنری


ذوق هنری انیشتین چنان بود که او وقتی پنج ساله روزی پدرش قطب نمایی جیبی را به وی نشان داد . خاصّیت اسرار آمیز عقربه مغناطیسی در کوک تأثیر عمیقی گذاشت با وجود آنکه هیچ عامل مرئی در حرکت عقربه تأثیری نداشت کودک چنین نتیجه گرفت در فضای خالی باید عاملی وجود داشته باشد که اجسام را جذب کند.

وقتی که انیشتین پانزده ساله بود حادثه ای اتفاق افتاد که جریان زندگی او را به راه جدیدی منحرف ساخت : هرمان پدر او در کار تجارت خویش با مشکلاتی مواجه شد و در پی آن صلاح را در آن دیدند که کارخانه خود را در مونیخ بفروشد و جای دیگری را برای کسب و کار خود ترتیب دهند. از آن جا که وی خوش بین و علاقمند به کسب لذّتهای بود تصمیم گرفت که به کشوری مهاجرت کند که زندگی در آن با سعادت بیشتری همراه باشد و به این منظور ایتالیا را انتخاب کرد و در شهر میلان مؤسسه ی مشابهی را ایجاد کرد. هنگامیکه وارد شهر میلان شدند آلبرت به پدر خود گفت که قصد دارد تابعیت کشور آلمان را ترک گوید. آقای هرمان به وی تذکر داد که این کار زشت ونابهنجار است .

دوران دانشجویی


در این دوران مشهورترین مؤسسه فنی در اروپا مرکزی به استثنای آلمان ، مدرسه ی دارالفنون سوئیس در شهر زوریخ بوده است. آلبرت در امتحان داوطلبان شرکت کرد ولی بخاطر اینکه درعلوم طبیعی اطلاّعاتی وسیع نداشت درامتحان پذیرفته نشد. با این حال مدیر دارالفنون زوریخ تحت تأثیر اطلاّعات وسیع او در ریاضیات واقع شد و از او درخواست کرد که دیپلم متوسطه ای را که برای ورود به دارالفنون لازم است در یک مدرسه سوئیسی بدست آورد و او را به مدرسه ممتاز شهر کوچک «آآرائو»که با روش جدیدی اداره می شد معرفی کرد. بعد از یک سال اقامت در مدرسه مذبور دیپلم لازم را بدست آورد و در نتیجه بدون امتحان در دارالفنون زوریخ پذیرفته شد. با این که درس های فیزیک دارالفنون آمیخته با هیچ گونه عمق فکری نبود باز هم حضور در آنها آلبرت را تحریک کرد که کتب جستجوکنندگان بزرگ این را مورد مطالعه قرار دهد. او، آثار استادان کلاسیک فیزیک نظری از قبیل: بولترمان،ماکسول و هوتز را با حرص عجیبی مطالعه کرد. شب و روز اوقات او با مطالعه این کتابها می گذشت و ضمن مطالعه آنها با هنر استادانه ای آشنا شد که چگونه بنیان ریاضی مستحکمی ساخت. او درست در خاتمه قرن 19 تحصیلات خود راپایان داد و به مسأله مهم تهیه شغل مواجه شد.

از آنجا که نتوانست مقام تدریسی در مدرسه پولی تکنیک بدست آورد تنها راهی باقی ماند وآن این بود که چنین شغل و مقامی در مدرسه ی متوسطه ای جستجو کند.

اکنون سال 1910 شروع شده و آلبرت بیست و یک سال داشت و تابعیت سوئیس را بدست آورده بود. او در هنگام داوطلب شغل معلّمی خصوصی گردید و پذیرفته شد. انیشتین از کار خود راضی و حتّی خوشبخت بود که می تواند به پرورش جوانان بپردازد امّا بزودی متوجّه شد که معلمّان دیگر نیکی را او می کارد ضایع و فاسد می کنند و این شغل را ترک کرد. بعد از این دوران تاریک ، ناگهان نوری درخشید و بعد از مدّتی در دفتر ثبت اختراعات مشغول به کار شد و به شهر«برن» انتقال یافت. کمی بعد از انتقال به شهر برن انیشتین با میلواماریچ همشاگرد قدیم خود در مدرسه ی پولی تکنیک ازدواج کرد و حاصل آن دو پسر پی در پی بود که اسم پسر بزرگتر را آلبرت گذاشتند. کار انیشتین در دفتر اختراعات خالی از لطف نبود و حتّی بسیار جالب می نمود وظیفه ی وی آن بود که اختراعات را که به دفتر مذبور می آوردند مورد آزمایش اوّلیه قرار می داد.

شاید تمرین در همین کار موجب شده بود که وی با قدرت خارق العاده و بی مانند بتواند همواره نتایج اصلی و اساسی هر فرض و نظریه جدیدی را با سرعت درک و استخراج کند. چون انیشتین به خصوص به قوانین کلی فیزیک علاقه داشت و به حقیقت در صدد بود که با کمک محدودی میدان وسیع تجارت را به وجهی منطقی استنتاج کند.در اواخر سال 1910 کرسی فیزیک نظری در دانشگاه آلمانی پراگ خالی شد. انتصاب استادان این قبیل دانشگاهها طبق پیشنهاد دانشکده بوسیله ی امپراتور اتریش انجام می گرفت که معمولاً حقّ انتخاب خویش را به وزیر فرهنگ وا می گذاشت. تصمیم قطعی برای انتخاب داوطلب ، قبل از همه ، بر عهده ی فیزیکدانی به نام« آنتون لامپا » بود و او برای انتخاب استاد دو نفر را مدّ نظر داشت که یکی از آنها «کوستاویائومان» و دیگری«انیشتین» بود. «یائومان» آن را نپذیرفت و پس از کش و قوسها فراوان انیشتین این مقام را پذیرفت.

وی صاحب دو ویژگی بود که موجب گردید وی استاد زبردستی گررد. اوّلین آنها این بود که علاقه ی فراوان داشت تا برای عدّه ی بیشتری از همنوعان خود وبخصوص کسانیکه در حول وحوش او می زیسته اند مفید باشد. ویژگی دوّم او ذوق هنریش بود که انیشتین را وا می داشت که نه فقط افکار عمومی خود را به نحوی روشن و منطقی مرتّب سازد بلکه روش تنظیم و بیهن آنها به نحوی باشد که چه خود او و چه مستهعان از نظر جهان شناسی نیز لذّت می برند. هدف انیشتین این بود که فضای مطلق را از فیزیک براندازد نظریه نسبیتسال 1905 که در آن انیشتین فقط به حرکت مستقیم الخط متشابه پرداخته بود انیشتین با کمک از اصل تعادل پدیده های جدیدی را در مبحث نور پیش بینی کند که قابل مشاهده بوده اند و می توانست صحت نظریه جدید او را از لحاظ تجربی تأیید کرد.

عزیمت از پراگ


در مدّتی که انیشتین در پراگ تدریس می کرد نه فقط نظریه جدید خود را درباره غیر وی بنا نهاد بلکه با شدّت بیشتری نظریه ی خود را درباره ی کوآنتوم نو را که در شهر برن شروع کرده بود ، توسعه داد. با همه ی این تفاصیل انیشتین به دانشگاه پراگ اطّلاع دادکه در خاتمه دوره تابستانی سال 1912 خدمت این دانشگاه را ترک کرد. عزیمت ناگهانی انیشتین از شهر پراگ موجب سر وصدای بسیار در این شهر شد در سر مقاله بزرگترین روزنامه ی آلمانی شهر پراگ نوشته شد:«که نبوغ و شهرت فوق العاده انیشیتن باعث شد که همکارانش او را مورد شکنجه و آزار قرار دهند و به ناچار شهر پراگ ترک کرد.» انیشتین عازم شهر زوریخ گردید و در پایان سال 1912 با سمت استادی مدرسه ی پولی تکنیک زوریخ مشغول به کار شد شهرت انیشتین به تدریج تا آنجا رسیده بود که بسیاری از مؤسسات و سازمانهای علمی جهان علاقه داشتند که وی بعنوان عضو وابسته با مؤسسه ایشان در ارتباط یابد. سالها بود که مقامات رسمی آلمان کوشش می کردند که شهر برلن نه فقط مرکز قدرت سیاسی و اقتصادی باشد بلکه در عین حال کانون فعّالیّت هنری و علمی نیز محسوب گردد به همین جهت از انیشتین دعوت بعمل آوردند. مدّت کمی بعد از ورود انیشتین به برلن ، انیشتین از زوجه ی خویش هیلوا که از جنبه های مختلف با او عدم توافق داشت جدا گردید و زندگی را با تجرد می گذارند. هنگامیکه به عضویت آکادمی پاشاهی انتخاب شد سی و چهار سال سن داشت و نسبت به همکاران خود که از او مسن تر بودند بیش از حد جوان می نمود. در این حال همه انیشتین را در وهله ی اوّل مردی مؤدب ودوست داشتنی به نظر می آوردند.فعّالیّت اصلی انیشتین در برلن این بود که با همکاران خویش و یا دانشجویان رشته ی فیزیک درباره ی کارهای علمی مصاحبه و مذاکره کند وآنها را در تهیه برنامه ی جستجوی علمی راهنمایی کند. هنوز یکسال از اقامت انیشتین در برلن نگذشته بود که ماه اوت 1914 جنگ جهانی شروع شد.

در مدّت جنگ جهانی اوّل، روزنامه های برلن همه روزه از وقایع جنگ و شروع فتوحات ارتش آلمان بود. در عین حال انیشتین در منزل خود با دختر عمه ی خویش الزا آشنایی پیدا کر. الزا زنی مهربان و خونگرم بود و همچنین او از شوهر مرحوم سابق خود دو دختر داشت با اینحال انیشتین با او ازدواج کرد. جنگ بین المللی و شرایط معرفت النفسی که در نتیجه ی آن بر دنیای علم تحصیل گردید مانع از آن نشد که انیشتین با حرارت فوق العاده به توسعه وتکمیل نظریه ی ثقل خویش بپردازد. وی با پیمودن راه تفکّری که در پراگ و زوریخ پیش گرفته بود توانست در سال 1916 نظریه ای برای ثقل بپردازد. و جاذبه ی عمومی بنا نهد که بلکی مستقل از نظریه های گذشته و از نظر منطقی دارای وحدت کامل بود.

اهّمیّت نظریه جدید به زودی مورد تأیید و توجّه دانشمندانی واقع گردید که دارای قدرت خلاق علمی بودند تأیید تجربی نظریه انیشتین توجّه عموم مردم را به شدّت جلب کرده بود از این پس دیگر انیشتین مردی نبود که فقط مورد توجّه دانشمندان باشد و بس. به زودی وی نیز همچون زمامداران مشهور ممالک ، بازیگران بزرگ سینما و تئاتر شهرت عام بدست آورد.

مسافرتهای انیشتین


تبلیغات مخالف و حملاتی که علیه انیشتین می شد موجب گردید که در تمام ممالک جهان و در همه ی طبقات اجتماعی توجّه عموم مردم به سوی نظریههای او جلب شود. مفاهیمی که برای تودههای مردم هیچگونه اهّمیّتی نداشته است وعامه ی ایشان تقریبأ چیزی از آن درک نمی کردند موضوع مباحث سیاسی گردید. انیشتین دراین زمان سفرهای خود را آغاز کرد ابتدا به هلند، بعد به کشورهای چک و اسلواکی، اسپانیا، فرانسه، روسیه، اتریش، انگلیس، آمریکا و بسیاری کشورهای دیگر. امّا نکته قابل توجّه این است که وقتی انیشتین و همسر او به بندرگاه نیویورک شدند با استقبال شدید و تظاهرات پر شوری مواجه شدند که به احتمال قوی نظیر آن هرگز هنگام ورود یکی از دانشمندان رخ نداده بود .

انیشتین به آسیا وبه کشورهای چین، ژاپن و فلسطین سفر کرده است و این خاتمه ی سفرهای او بود. درسال 1924 بعد از مسافرتهای متعدد به اکناف جهان انیشتین بار دیگر در برلن مستقر گردید. حملات همچنان بر او ادامه داشت و نظریات او را بعنوان بیان افکار قوم یهود و به سوی فاشیسم می دانستند به این دلیل انیشتین به شهر پرنیستون در آمریکا می رود. بعد از چندی همسرش الزا در سال 1936 از دنیای می رود و خواهر انیشتین که در فلورانس بود به شهر پرنیستون نزد برادرش آمد. در همین دوران انیشتین تابیعت کشور آمریکا را می پذیرد. انیشتین در سال 1945 طبق قانون بازنشستگی مقام استادی مؤسسه مطالعات عالی پرنیستون را ترک کرد ولی این تغییر سمت رسمی ، تغییری در روش زندگی و کار او به وجود نیاورد وی کماکان در پنیستون بسر می برد و در مؤسسه ی مذبور تجسّسات خود را ادامه دهد.

آخرین سالهای زندگی انیشتین


این دوران تجسّس در نیمه انزوای شهر پرنیستون به تدری با اصطراب و احتشاش آمیخته می شد. هنوز ده سال دیگر از زندگی انیشتین باقی مانده بود لیکن این دوره ی ده ساله درست مصادف با هنگامی بود که عهد بمب اتمیشروع می گردید و بشریّت تمرین و آموزش خویش را در این زمینه آغاز می کرد. بنابراین مسأله واقعی که برای او مطرح شد موضوع چگونگی پیدایش بمب اتمینبود با وجود اینکه منظور ما در این جا دادن چشم اندازی مختصر از روابط انیشتین با حوادث بزرگ سیاسی آخرین سالهای زندگی او می باشد باز هم اگر از دو موضوع اساسی یاد نکنیم همین چشم انداز هم ناقص خواهد بود یکی از آنها نامه ی مشهور است که وی می بایست برای همکاری خود در شوروی بفرشد و دوّم شرح وقایعی است که در اوضاع و احوال فیزیکدانان آمریکایی، خاصه دانشمندان اتمی، در داخل مملکت خودشان تغییر بسیار ایجاد کرد.

اکنون می توانیم بصورت شایسته تری همه ی آنچه را که گهگاه موجب تیره شدن پایان زندگی وی می شد مشاهده کنیم و سرانجام روز هجدهم آوریل 1955 بزرگترین دانشمند و متفکر قرن بیستم، پیغمبر صلح و حامی و مدافع محنت دیدگان جهان، مردی که احتمالأ همراه با ناپلئون و بتهوون مشهورتر از همه‌ی مردان جهان بوده است، در شهر پرنیستون واقع در ممالک متحده آمریکای شمالی از زندگی وتفکر و مبارزه دست کشید و از دار دنیا رفت و در گذشت.

 

آلبرت انیشتین در سال 1879، در آلمان متولد شد. او از موسیقی کلاسیک لذت میبرد و ویلین میزد. یکی از داستانهایی که انیشتین دوست داشت از دوران بچگیاش نقل کند دربارة حیرت او در سن چهار یا پنج سالگی است وقتی یک قطبنمای مغناطیسی را دید. عقربة هدایت شده با یک نیروی نامرئی که همواره جهت شمال را نشان میدهد به شدت کودک را تحت تأثیر قرار داد. قطبنما او را متقاعد کرد که باید چیزی در ورای اشیاء باشد. چیزی عمیقاً پنهان شده.

انیشتین حتی به عنوان یک پسر کوچک، متفکر و خود کفا بود. مبنای یک افسانة خانوادگی، او به کندی حرف میزد تا برای اندیشیدن به آنچه میخواهد بگوید صبر کند. خواهرش پشتکار و تمرکز او را در ساختن خانههای یا کارت به یاد میآورد.

در سال 1933، او به کارمندان انستیتیوی تازه تأسیس برای مطالعات پیشرفته در نیوجرسی پیوست او این جایگاه را برای تمام زندگیاش پذیرفت و تا لحظه مرگش آنجا بود. شاید بیشتر مردم انیشتین را به خاطر تساوی ریاضیاش دربارة ماهیت انرژی E=Mc2 بشناسند

انیشتین یک مقاله با یک درک جدید از ساختار نور نوشت. او بحث کرده بود که نور میتواند طوری عمل کند که گویی از ذرات مجزا و مستقل انرژی تشکیل شده است چیزی شبیه ذرات یک گاز. چند سال قبلMax Plancks اولین فرضیة گسستگی انرژی را بیان کرده بود اما انیشتین فراتر از اینها رفت. به نظر میرسد طرح انقلابی او، تئوری پذیرفته شده جهانی را که نور شامل امواج الکترومغناطیس نوسانی است، رد کرده است. اما انیشتین نشان داد که نور کوانتومی، به سخن او ذرات انرژی، میتوانند در توصیف پدیدههای مورد مطالعه توسط فیزیکدانهای تجربی کمک کنند. به عنوان مثال، او نشان داد که چگونه نور الکترونهای فلزات را دفع میکند

یک تئوری مصرف انرژی جنبشی وجود داشت که گرما را به صورت اثر حرکت دائمی توصیف میکرد. انیشتین راهی جدید برای امتحان عملی این تئوری پیشنهاد کرد. او گفت، اگر ذرات کوچک اما قابل رؤیت در یک مایع معلق شوند، بمباران بیقاعده توسط اتمهای نامرئی مایع باید سبب شود تا ذرات معلق به صورت بیثباتی به رقص در آیند و این باید از طریق میکروسکوپ قابل مشاهده باشد، و اگر حرکت پیشبینی شده دیده نشود کل تئوری جنبشی، مورد تهدید قرار خواهد گرفت. اما رقص تصادفی ذرات میکروسکوپی مشاهده شد. اکنون جزئیات حرکت شرح داده میشود. انیشتین، تئوری جنبشی را محکم کرد و او یک ابزار قدرتمند جدید برای مطالعه حرکت اتمها ساخته بود.

سال شمار زندگی آلبرت انیشتین

- تولد :در تاریخ 24 اسفند سال 1258 هجری شمسی ,در شهر اولم آلمان Ulm

-
نام پدر: هرمان انشتین (1226-1281 ه. ش/وی 55 سال روی این سیاره زیست)

-
نام مادر: پائولین کخ (1237-1299ه.ش/وی 63 سال روی این سیاره زیست.)

-
مادر انشتین 11 سال از شوهرش هرمان جوانتر بود و آلبرت هنگامیکه پدرش 32 ساله و مادرش 21 ساله بود بدنیا آمد.

-
هرمان یک مهندس برق بود که البته در کارهای اقتصادی زیاد وارد نبود.

-
پائولین هم خانه دار بود و گهگاهی ویولن تدریس می کرد.

1259 : در یک سالگی، انشتین به همراه خانواده مونیخ هجرت کرد.

1260: در دو سالگی، خواهرش ماجا (ماریا - مریم) بدنیا آمد. (او در سال 1330 هجری شمسی در سن 70 سالگی از دنیا رفت.)

1267 : به مدرسه ی لوئیت پولد مونیخ وارد شد. (در سن 9 سالگی)

1273: در حالی که انشتین 15 ساله دانش آموز کلاس ششم بود، خانواده اش به ایتالیا هجرت کردند و انشتین در مدرسه ی شبانه روزی لوئیت پولد ماند.

1274 : انشتین 16 ساله به خانواده اش در پاویا ملحق شد و سپس به مدرسه ی کانتونال در شهر آرا واقع در سوئیس رفت.

1275: تابعیت آلمانی اش را رسما انکار کرد. و تابعیت سوئیس را پذیرفت. در هفده سالگی از مدرسه ی شهر آرا دیپلم گرفت و سپس در مرکز صنعتی فدرال ETH در شهر زوریخ در رشته ی ریاضی و فیزیک ثبت نام کرد.

1279: پس از چهار سال در سن 21 سالگی از مرکز صنعتی فدرال ETH فارغ التحصیل شد و دیپلما گرفت.

1280: در سن 22 سالگی شهروند سوئیس شد.

1281: در سن 23 سالگی در مؤسسه ای که امتیاز ثبت اختراعات را ارائه می کرد در شهر برن، استخدام شد. در این سال پدرش در سن 54 سالگی درگذشت.

1282: در سن 24 سالگی با میلوا ماریک (1254-1323/ وی 69 سال در این سیاره زندگی کرد) - که 4 سال بزرگتر از انشتین بود- ازدواج کرد. در آن زمان میلوا دختری 28 ساله بود. آنها دو پسر داشتند. هانس آلبرت (1283-1352/ وی 69 سال روی این سیاره زیست) که مهندسی مکانیک شاخه ی هیدرولوژی خواند و در کارش موفق بود. و ادوارد (1289-1344/وی 55 سال روی این سیاره زیست) و دچار بیماری شیزوفرنی علاج ناپذیری بود. آنها یک دختر هم داشتند بنام لیزرل (1281-نامعلوم؟) که قبل از ازدواج آنها از مادر و پدر دیگری بدنیا آمده بود و آنها او را به فرزند خواندگی قبول کردند. سرنوشت او نا معلوم است.

1284: در سن 26 سالگی، در مجله ی Annalen der Physik آلمان مقاله ی مربوط به کوانتومهای نور و اثر فوتوالکتریک، مقاله ی مربوط به حرکت براونی ذرات در نظریه ی اتمی ، مقاله ی نسبیت خاص، مقاله ی همسانی انرژی و جرم، مقاله ی نظریه ی کوانتومی برای مواد حالت جامد در رابطه با گرمای ویژه و مقاله ی اصول نسبیت عام که اذعان می کرد که گرانش همانند شتاب است، را بچاپ رساند.

1288: در سن 30 سالگی، در دانشگاه زوریخ دانشیار شد. کارهای بیشتری روی نظریه ی کوانتومی کرد.

1290: در سن 32 سالگی، در دانشگاه کارل - فردیناند در شهر پراگ استاد کامل شد. خمیدگی نور در نور ستاره ها را هنگام خورگرفت (خورشید گرفتگی) پیش نیبنی کرد. (هرچند که مقداری که پیش بینی کرد غلط بود.)

1291: در سن 33 سالگی، در ETH (مرکز صنعتی فدرال/ یعنی همانجایی که چهار سال درس خوانده بود و دیپلما گرفته بود) استاد کامل شد.

1293: در سن 35 سالگی، در دانشگاه برلین استا کامل شد. میلوا و فرزندانش را ترک کرد. این هنگامی بود که جنگ جهانی اول شروع شد.

1294: در سن 36 سالگی، "بیانیه ای به اروپائیان" را با دیگران هم امضا شد که طبق آن خود را از نظامیگری آلمان جدا می دانست. مقاله ی معادلات نسبیت عام را بچاپ رساند.

1295: در سن 37 سالگی، کتابی در رابطه با نسبیت عام بچاپ رساند. رئیس انجمن فیزیک آلمان شد. تکانه ی کوانتاهای نور را محاسبه کرد که در سال 1296 مقاله ای با همین عنوان در رابطه با شبیه سازی گذار اتمی بچاپ رساند.

1296: در سن 38 سالگی، مدیر مرکز قیصر- ویلهلم آلمان شد، (مؤسسه ای که تحقیقات آلمان را حمایت می کند.) مقاله ی معادلات کیهانشناسی با ثابت کیهانی را بچاپ رساند وانبساط جهان را از معادلات فوق استخراج کرد.

1297: هنگامی که 39 سال داشت، پایان جنگ جهانی اول و انقلاب در آلمان.

1298: در 40 سالگی، از میلوا طلاق گرفت و با الزا انشتین لووتنتال(دختر خاله اش) (1255-1315/که 60 سال روی این سیاره زندگی کرد) هنگامی که او 43 سال داشت، ازدواج کرد. الزا از شوهر سابقش دو دختر داشت. الیزه (1276-1313/که37 سال روی این سیاره زندگی کرد) و مارگوت (1278-1365/که 77 سال روی این سیاره زندگی کرد). هنگام ازدواج مادر این دو دختر با انشتین آنها به ترتیب 22 ساله و 20 ساله بودند. بنابر قانون این دو دختر فامیلی انشتین را پس از ازدواج اخذ کردند. در این سال خمیدگی نوری در یک خور گرفت (خورشیدگرفتگی) مشاهده شد.

1299: همزمان با 41 سالگی، اذهان عمومی، با تحریک ضد یهودها، به نظریه ی نسبیت عام و انشتین تاختند. در این سال مادرش در سن 63 سالگی در گذشت.

1300: در42 سالگی، اولین دیدارش از آمریکا.

1301: در 43 سالگی، کار بر روی نظریه ی میدانهای واحد. دیدار از کشورهای خاور دور. برنده ی جایزه ی نوبل در فیزیک "به پاس خدمات در فیزیک نظری و بویژه کشف قانونمندی اثر فوتو الکتریک."

1303: در 45 سالگی، افتتاح مرکز انشتین در برج انشتین در پوتزدام. چاپ مقاله ی نظریه ی بوز- انشتین (بوز فیزیکدان هندیست) در باب افت و خیزهای آماری.

1306: در سن 48 سالگی، آغاز بحث با نیلس بور (فیزیکدان اتریشی) در باب تفسیر نظریه ی کوانتومی، در پنجاهمین همایش سالوی.

1308: در سن 50 سالگی، مقاله ای برای اذهان عمومی در رابطه با وحدت نظریه ی میدان گرانشی و میدان الکترومغناطیسی بچاپ رساند.

1309: در سن 51 سالگی، دیدارش گشترده ای از آمریکا بخصوص در مرکز صنعتی کالیفرنیا داشت.

1311: در سن 53 سالگی، بعنوان استاد کامل در مرکز تحقیقات مطالعات پیشرفته ی پرینستون انتخاب شد. با رعایت این مسأله که بعنوان استاد نیمه وقت در دانشگاه برلین هم باشد.

1312: در سن 54 سالگی، نازیها در آلمان بر سر قدرت آمدند. انشتین ابتدا به انگلستان رفت و سپس از آنجا به آمریکا رفته و مقیم آمریکا شد.

1313: دختر اول الزا بنام الیزه انشتین درگذشت. در این سال انشتین 55 ساله بود.

1314: در سن 56 سالگی، چاپ مقاله ای بزبان انگلیسی تحت عنوان: "آیا توصیف مکانیک کوانتومی از حقیقت واقعی می تواند کامل باشد؟" بهمراه ب. پوذولسکی و نیلس بور که بحث بی انتهایی را روی تفسیر کوانتوم بوجود آورد.

1315: در سن 57 سالگی، مرگ همسرش الزا.

1318: در سن 60 سالگی، وقوع جنگ جهانی دوم. انشتین نامه ای به ریاست جمهوری آمریکا، روزولت، نوشت از احتمال ساخت بمب اتمی او را آگاه کرد.

1319: در سن 61 سالگی، تابعیت آمریکا را پذیرفت ولی تابعیت سوئیس را از دست نداد.

1323: همسر اول انشتین، میلوا ماریک در 69 سالگی گذشت. در این زمان انشتین 65 ساله بود.

1324: در سن 66 سالگی، بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی. پایان جنگ جهانی دوم.

1325: در سن 67 سالگی، بعنوان سرگروه کمیته ی فوری دانشمندان اتمی خدمت کرد.

1327: در سن 69 سالگی، چاپ مقاله ی: "تعمیم نسبیت عام" بعنوان یک نمونه از تلاشها برای دست یابی به دیدگاه ریاضی جهانشمول برای نظریه ی میدانها.

1330: در سن 72 سالگی، خواهر انشتین در سن 70 سالگی در گذشت.

1331: در سن 73 سالگی، ریاست جمهوری به او پیشنهاد شد ولی او نپذیرفت.

1334: در 30 فروردین 1334 در سن 76 سالگی در بیمارستانی در شهر پرینستون بر اثر تصلب شرائین در گذشت.

منبع :www.geocities.com/ansari213

ریاضیات۱

بزرگترین ریاضی دانان

بنام خداوند هستی بخش

لاگرانژ

img/daneshnameh_up/c/c4//Lagrange.jpg

ژوزف لویی لاگرانژ در 25 ژانویه سال 1736 در تورینو ایتالیا متولد شد او که از بزرگترین ریاضی دانان تمام ادوار تاریخ می باشد هنگام تولد بیش از حد ضعیف و ناتوان بود و از 11 فرزند خانواده فقط او زنده مانده بود. زندگی لاگرانژ را می توان به سه دوره تقسیم کرد: نخستین دوره شامل سالهایی می شود که در موطنش تورینو سپری شد(1736 – 1766) دوره دوم دوره ای بود که وی بین سالهای 1766 و 1787 در فرهنگستان برلین کار می کرد دوره سوم از 1787 تا 1813 که عمر وی به پایان رسید در پاریس گذشت. دوره اول و دوم از نظر فعالیتهای علمی پر ثمرترین دوره ها بودند که با کشف حساب تغییرات در 1754 آغاز گردید و با کاربرد آن در مکانیک در 1756 ادامه یافت در این نخستین دوره وی در باره مکانیک آسمانی نیز کار کرد دوره اقامت در برلین هم از نظر مکانیک و هم از لحاظ حساب دیفرانسیل وانتگرال سازنده بود با این حال در آن دوره لاگرانژ در درجه اول در زمینه حل عددی و جبری معادلات و حتی فراتر از آن در نظریه اعداد، چهره ای برجسته و ممتاز شده بود. سالهای اقامتش در پاریس را صرف نوشته های آموزشی و تهیه رساله های بزرگی نمود که استنباطهای ریاضی وی را خلاصه می کردند این رساله هادر هنگامی که عصر ریاضیات قرن 18 در شرف پایان بود مقدمات عصر ریاضیات قرن 19 را فراهم کردند و از برخی جهات آن دوره را گشودند. پدر لاگرانژ وی را نامزد آموختن حقوق نمود اما لاگرانژ به محض آنکه تحصیل فیزیک را زیر نظر بکاریا و تحصیل هندسه را زیر نظر فیلیپو آنتونیو رولی آغاز کرد به سرعت متوجه تواناییهای خود شد و بنابراین خویشتن را وقف علوم دقیق تر کرد.

در 1757 چند دانشمند جوان تورینویی که لاگرانژ وکنت سالوتسو و جووانی چنییای فیزیکدان در میان آنها بودند انجمنی علمی بنیاد نهادند که منشاء فرهنگستان سلطنتی علوم تورینو گردید یکی از اهداف اصلی آن انجمن انتشار جنگ بود به زبان فرانسوی و لاتینی به نام (جنگ تورینو) که لاگرانژ خدمتی بنیادی به آن کرد سه جلد اول آن تقریباٌ‌ حاوی تمامی آثاری بود که وی هنگام اقامت در تورینو به چاپ رسانده بود. فعالیت لاگرانژ در مکانیک آسمانی غالباٌ بر محور مسابقه هایی دور می زند که از طرف انجمنهای مختلف علمی پیشنهاد شده بودند اما به این گونه مسابقه ها منحصر نبود. در تورینو غالباٌ‌ کارش جهت گیری مستقل داشت و در 1782 به دالامبر و لاپلاس نوشت که در باره تغییرات قرنی نقطه های نهایی اوج و خروج از مرکز تمام سیارات کار می کند. این پژوهش لاگرانژ به اتنشار کتاب انجامید با عنوان نظریه تغییرات قرنی عناصر سیارات و مقاله ای با عنوان در باره تغییرات قرنی حرکات متوسط سیارات که در سال 1785 منتشر شد. لاگرانژ در برلین و در سال 1768 مقاله حل مسئله ای از حساب را برای جنگ تورینو فرستاد تا در جلد چهارم درج شود در آن نوشته لاگرانژ به نوشته قبلی خود اشاره داشت و از طریق کاربرد ظریف و استادانه الگوریتم کسرهای پیوسته ثابت کرد که معادله فرما (ریاضی دان معروف) را در صورتی می توان در تمام حالات حل کرد که اعداد درست مثبت باشند، این است نخستین راه حل شناخته شده این مسئله مشهور. آخرین بخش این نوشته در مقاله ای با عنوان روش جدید برای حل مسائل نامحدود دراعداد درست بسط یافت که در نشریه یاداشتهای برلین برای سال 1768 عرضه شد ولی تا فوریه آن سال کامل نگردید و در سال 1770 منتشر شد.

از بزرگترین شاهکارههای علمی لاگرانژ رساله مکانیک تحلیلی را می توان نام برد که در سال 1788 انتشار یافت او در آن اثر پیشنهاد کرد که بهتر است نظریه مکانیک و فنون حل کردن مسائل آن رشته به فرمولهایی کلی تحویل شوند، فرمولهایی که هر گاه پیدا شوند همه معادله های لازم برای حل هر مسئله را بوجود خواهند آورد. باری، لاگرانژ تصمیم گرفت که چاپ دومی از آن اثر منتشر کند که حاوی برخی پیشرفتها باشد او قبلاٌ در یادداشتهای انستیتو چند مقاله منتشر کرده بود که آخرین و درخشانترین خدمت وی را در راه پیشبرد مکانیک آسمانی نشان می دادند او قسمتی از آن نظریه را در جلد اول رساله تجدید نظر شده گنجانید. لاگرانژ مردی محجوب ومتواضع بود او بسیار ساده و راحت هنگامی که از یک مطلب علمی اطلاع نداشت می‌گفت نمی دانم.

لاگرانژ در سال 1813 در پاریس درگذشت او در زمان مرگش 77 سال داشت.

لاپلاس

img/daneshnameh_up/b/b3//Laplas.jpg

پیتر سیمون لاپلاس در 23 مارس 1749 در حوالی پون لوک فرانسه متولد شد پدرش دهقان فقیری بود و از کودکی خودش اطلاعی در دست نیست لاپلاس از جمله مؤثرترین دانشوران در طول تاریخ می باشد او به محض اینکه ریاضیدان مشهوری شد و افتخاراتی کسب نمود اصل و نسب خود را مخفی نگاه می داشت، مشهور است که لاپلاس برای ملاقات دالامبر ریاضیدان با ارزش در یکی از روزهای سال 1770 به خانه او می رود و با وجود توصیه هایی که ارائه می دهد کمک قابل توجهی از طرف زیاضی دان بزرگ نسبت به او نمی شود لاپلاس مایوس نمی شود و نامه ای برای دالامبر می فرستد و در آن افکار خویش را درباره اصل مکانیک شرح می دهد دالامبر به محض خواندن نامه نویسنده را احضار می کند و به او می گوید چنانچه ملاحظه میکنید من به توصیه و سفارش ترتیب اثر نمی دهم ولی شما برای شناساندن خود وسیله خوبی بدست آوردید دالامبر فوراٌ‌ لاپلاس را به سمت استاد مدرسه نظامی پاریس انتخاب می کند.

در مرحله اول لاپلاس نوشته هایی در باره مسائل حساب انتگرال، اختر شناسی، ریاضی کیهان شناسی نظریه بازیهای بخت آزمایی و علیت تالیف کرد در این دوره سازنده وی سبک و شهرت و موضع فلسفی و برخی شیوه های ریاضی خود را ساخته و پرداخته کرد و برنامه ای برای پژوهش در دو زمینه – احتمالات و مکانیک آسمانی – تنظیم نمود که بقیه عمر را به کار ریاضی در باره آنها پرداخت در مرحله دوم در هر دو زمینه به بسیاری از نتایج عمده ای رسید که به سبب آنها مشهور است و بعدها آنها را در رساله های بزرگ خو«مکانیک سماوی 1799 – 1825) و نظریه تحلیلی(1812) گنجانید اطلاع از بخش اعظم این مسائل به وسیله شیوه های ریاضی صورت گرفت که او در آن زمان یا قبل از آن، به وجود آورد ابداع کرده بود مهمترین آنها عبارتند از توابع مولد، که از آن پس به نام وی خوانده شدند. بسط، که آن نیز در نظریه دترمینانها به نام وی گردید، تغییر مقادیر ثابت به منظور رسیدن به راه حلهای تقریبی در انتگرال گیری عبارتهای اختر شناسی و ابع گرانشی تعمیم یافته که بعدها با دخالت پواسون به صورت تابع پتانسیل برق و مغناطیس قرن 19 در آمد همچنین در طی همین دوره بود که لاپلاس به سومین حوزه علایقش – یعنی فیزیک که با همکاری لاوازیه در زمینه نظریه گرما بود، وارد گردید و تا حدودی در نتیجه آن همکاری بود که وی تبدیل به یکی از اعضای مؤثر حلقه درونی مجمع ملی شد.

اولین مسئله مورد توجه لاپلاس دنبال نمودن کار اسحاق نیوتن بود زیرا اسحاق نیوتن قانون اصلی مکانیک آسمانی را یافته بود و لاپلاس می خواست این قانون را در مورد تمام اجسام منظومه شمسی به کار برد لاپلاس شروع به تعیین قوانین مکانیک سیارات کرد تا نشان دهد که این اجسام مانند سایر اجسام تابع قوانین فیزیکی هستند اولین موضوعی که لاپلاس نزد خود مطرح می کند موضوع ثبات دستگاه شمسی است که آیا به وضعی که داراست می ماند یا بالاخره ماه روی زمین سقوط می کند و سیارات بر جرم خورشید پرتاب شده و معدوم می گردند اسحاق نیوتن هم این سؤال را مطرح کرده بود و به این نتیجه رسیده بود که باید گاهگاهی دست خداوند در کار بیاید و حرکات آنها را به جریان عادی برگرداند ولی لاپلاس گفت اگر چه وضع سیارات نسبت به خورشید تغییر می کند ولی این تغییرات تناوبی است لاپلاس تمام این اکتشافات را تحت عنوان مکانیک آسمانی منتشر ساخت ولی چون فهم مطالبش برای همه کس مقدور نبود لذا تصمیم گرفت کتابی دیگر بنویسد که مردم عادی هم از آن بهره مند گردند این کتاب تحت عنوان شرح دستگاههای جهانی منتشر شد.

لاپلاس علاوه بر نجوم و ریاضیات استادی عالیقدر در علم فیزیک بود و در باره لوله های موئین و انتشار امواج صوتی مطالعات فراوانی داشت از مهمترین آثار لاپلاس تئوری تحلیلی احتمالات را که در سال 1812 نوشته است می توان نام برد لاپلاس را که دانشمندی بی همتا می توان گفت متاسفانه نسبت به تمام حکومتهایی که پی در پی عوض می شدند تملق می گفت و از آنها استفاده می کرد در مقابل ناپلئون تا زانو تعظیم می کرد و به همین علتها بود که از طرف امپراطور به مقامهای کنت – سناتور – ریاست مجلس سنا انتخاب شد با وجود اینها وقتی ناپلئون اسیر شد به او پشت کرد و به عزلش رای داد و خود را در دامان لویی هجدهم انداخت و از طرف او به سمت رئیس کمیته تجدید تشکیلات مدرسه پلی تکنیک و عضو مجلس عیان انتخاب شد. لاپلاس با تمام این اوصاف جوانان را تشویق و کمک می کرد به طوری که روزی یکی از اکتشافات جوان ناشناسی بنام بیو از طرف آکادمی مورد تمجید قرار گرفت او را نزد خود خواند و معلوم گردید لاپلاس قبلاٌ این اکتشاف را مورد مطالعه قرار داده سات.

لاپلاس اواخر عمر را در آرکوری نزدیک پاریس در عمارت ییلاقی خود که نزدیک دوستش برتوله بود گذارنید او روز 5 مارس 1812 در 78 سالگی در گذشت در حالیکه آخرین حرف او این بود: آنچه می دانیم بسیار ناچیز و آنچه نمی دانیم عظیم و وسیع است.

زنده بادتان!

ایرانیهای موفق در جهان

امید کردستانی معاون ارشد سایت google



فرزاد ناظم مدیر فنی سایت yahoo





حسین اسلامبلچی رئیس شرکت مخابرات آمریکا AT&T



خانم ماریا خرسند رئیس شرکت اریکسون








فریار شیرزاد معاون وزارت بازرگانی آمریکا و دستیار ریاست جمهوری آمریکا در کاخ سفید



پروفسور بیژن داوری معاون ارشد شرکتIBM بزرگترین شرکت سخت افزار کامپیوتر در جهان






خانم کر یستینا امان پور رئیس بخش سی ان ان در آمریکا





پروفسور محمد جمشیدی مدیر برنامه های داخلی ایستگاه فضایی ناسا





قاسم اسرار عضو هیئت مدیره ایستگاه فضایی ناسا




خانم آزاده تبازاده دانشمند ایستگاه فضایی ناسا








پروفسور لطفی زاده استاد دانشگاه آمریکا و پدر منطق فوزی . کامپیوتر هوشمند و بنیانگذار نسل سوم کامپیوتر در جهان





خانم انوشه انصاری رئیس موسسه تکنولوژی تل کام







پروفسور مجید سمیعی رئیس جراحان مغز جهان در آلمان





خانم فرح کریمی تنها زن ایرانی پارلمان هلند







پییر امیدیار موسس و رئیس شرکتebay بنیانگذار تجارت الکترونیک در جهان




و هزاران ایرانی دیگر

=======
منبع:فرایا

خلاصه زندگی نامه حرفه ای پروفسور محمود مشفقیان

 

خلاصه زندگی نامه حرفه ای پروفسور محمود مشفقیان 

پروفسور محود مشفقیان در 1330 شمسی در بوشهر متولد گردید. ایشان دوران دبستان و 5 سال دبیرستان را در مدرسه سعادت بوشهر گذراند و سال آخر دبیرستان در دبیرستان رازی شیراز به پایان رساند که در آن زمان یکی از بهترین دبیرستانهای شهر شیراز به شمار می رفت. او دبیران خوب آن زمان دبیرستان سعادت را همواره به یاد دارد: غلامپور، رئیسی، حشمتی (ریاضی)، عصفوری (شیمی)، حمیدی و برازجانی (ادبیات فارسی) و مرحوم آتشی (زبان انگلیسی). او در زمان تحصیل در دبیرستان سعادت، مجله ای به نام پرهون (دایره) زیر نظردکتر حمیدی مننتشر می کرد و اولین مقاله خود را تحت عنوان «لنج سازی در بوشهر» در این نشریه به چاپ رساند. در سال پنجم با تیم تنیس روی میز دبیرستان سعادت قهرمان آموزشگاههای بوشهر گردید و برای اعزام به مسابقات کشوری کرمان انتخاب شد. در همان سال به خاطر کسب رتبه نخست رشته فیزیک مسابقات علمی برای اعزام به اردوی تابستانی رامسر انتخاب گردید. او از هر دو پیشنهاد به جهت مطالعه و تقویت زبان انگلیسی صرفنظر نمود و تابستان آن سال را به این کار اختصاص داد.

ایشان لیسانس (1353)، فوق لیسانس (1354)، دکتری (1357) و فوق دکتری (1358) خود را در رشته مهندسی شیمی از دانشگاه ایالتی اوکلاهما (امریکا) گرفته است.

پروفسور مشفقیان از سال 1358 به عنوان استاد دانشکده مهندسی در دانشگاه شیراز مشغول به تدریس دروس مهندسی شیمی شد. ایشان در طول 27 سال فعالیت علمی و حرفه ای با کمپانی ها و شرکت های خارجی و داخلی همکاری داشته است.

ایشان در طول مدت فعالیت خود در دانشگاه شیراز به تربیت دانشجو در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری پرداخت. سرپرستی 4 پایان نامه دکتری و 25 پایان نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه شیراز بخشی از حاصل فعالیتهای ایشان در دانشگاه شیراز است. علاوه بر این، ایشان سرپرستی پایان نامه های  کارشناسی ارشد را در دانشگاههای صنعت نفت (2 نفر)، قطر و تهران (2 نفر) به عهده داشته است. بسیاری از دانشجویان ایشان در حال حاضر به عنوان استاد دانشگاه یا متخصص صنایع نفت، گاز و پتروشیمی فعالیت می نمایند.

تدریس دکتر مشفقیان منحصر به دانشگاه شیراز نمی باشد. ایشان علاوه بر دانشگاه شیراز، در دانشگاههای اوکلاهما (امریکا)، سیدنی (استرالیا)، صنعت نفت (اهواز و آبادان)، قطر و بوشهر (خلیج فارس) تدریس نموده است.

استاد مشفقیان در اکثر دانشگاههای ایران سخنرانی علمی ارائه نموده است. از آن جمله می توان به دانشگاههای شیراز، صنعتی شریف، صنعتی اصفهان، صنعتی امیرکبیر، اصفهان، تربیت مدرس، صنعت نفت، سیستان و بلوچستان، خلیج فارس (بوشهر)، مازندران (آمل) و بابل اشاره نمود. همچنین، ایشان در دانشگاههای بزرگ و معتبری همچون سیدنی و نیوسوت ولز در استرالیا، دانشگاه ایالتی اوکلاهما در امریکا، دانشگاه دلفت هلند، دانشگاه قطر، دانشگاه امارات متحده عربی، موسسه تحقیقات علمی کویت، دانشگاه امریکایی شارجه امارات متحده عربی، دانشگاه کویت و دانشگاه هریوت - وات اسکاتلند به ایراد سخنرانی پرداخته است.

استاد مشفقیان از دانش بالای کار با رایانه و به کارگیری رایانه در حل مسایل مهندسی و طراحی برنامه های کاربردی برخوردار است. از جمله توانمندیهای ایشان در رایانه می توان به برنامه نویسی به زبانهای فرترن و ویژوال بیسیک، کار حرفه ای با بسته های نرم افزاری EzThermo, OfficeXP , Mathcad , AspenPlus , Hysys , Promax , ProTread , GCAP اشاره نمود. همچنین، استاد مشفقیان برنامه های مهندسی و بسته های نرم افزار ی متعددی را طراحی و پیاده سازی نموده است که دارای کاربردهای گسترده در طراحی، شبیه سازی فرایندهای نفت، گاز و پتروشیمی و محاسبات مهندسی شیمی دارند. از جمله می توان به بسته های نرم افزاری EzThermo , GCAP , Ez_Density , HYDRATE_PLUS , Ez_NLR , Ez_Flare , Ez_TXT , EOS_Tailor و  C6_CHAR اشاره نمود که توسط ایشان طراحی و پیاده سازی شده به بازار ارائه گردیده است.

دکتر مشفقیان با وجودی که هم اکنون در خارج از کشور به سر می برند، ارتباطات خود رابا دانشگاه شیراز، همکاران دانشگاهی و دانشجویان خود کماکان حفظ کرده است و برخی مقالات علمی خود را نیز به نام دانشگاه شیراز منتشر می کند. در پی خدمات و تلاشهای گسترده علمی، آموزشی، پژوهشی پروفسور مشفقیان، ایشان به دعوت کمیته علمی سازمان کنفرانس اسلامی، عضو این کمیته گردید. لازم به ذکر است که کمیته علمی سازمان کنفرانس اسلام (کامستک- COMSTECH) یک کمیته وابسته به سازمان کنفرانس اسلامی می باشد که جهت تقویت و گسترش فعالیتهای علمی و فناوری میان کشورهای اسلامی تشکیل شده است. ریاست این کمیته به عهده رئیس جمهور پاکستان می باشد و دبیر هماهنگ کننده این کمیته، پروفسور عطاءالرحمن می باشد. گردهمایی های این کمیته هر دو سال یکبار در پاکستان و باحضور وزیران علوم و مشاورین علمی کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی برگزار می شود. در این گردهماییها وضعیت علم در این کشورها مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. کامستک در صدد انتشار کتابی با عنوان «دانشمندان و مهندسین پیشتاز در کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی» می باشد. هدف این کتاب، معرفی 400-500 دانشمند برتر در این کشورها می باشد. این دانشمندان کسانی هستند که نه تنها در چاپ و انتشار مقالات پژوهشی در نشریات بین المللی تلاش نموده اند، بلکه به طور فعال درگیر آموزش دانش و فناوری به نیروی انسانی و توسعه پژوهش در این کشورها بوده اند. در همین راستا و بر اساس نامه ارسالی از دبیرخانه کامستک به دانشگاه شیراز، نام دو استاد بوشهری دانشگاه شیراز، آقایان پروفسور محمود مشفقیان استاد مهندسی شیمی دانشکده مهندسی و پروفسور علی بوشهری استاد شیمی دانشکده علوم پایه به همراه 6 استاد دیگر این دانشگاه در کتاب فوق الذکر خواهد آمد.

استاد محمود مشفقیان دارای دو فرزند پسر و دو فرزند دختر می باشد. ایشان هم اکنون ساکن امریکا می باشد و در کنار خانواده به فعالیتهای علمی مشغول است. استاد به بوشهر عشق می ورزد و سادگی، بی ریایی و دلپاکی بوشهری ها را به دریای بوشهر تشبیه می کند. او به مراسم مذهبی بوشهر عشق و علاقه خاصی دارد. مسابقات فوتبال تیم های محبوب بوشهر (شاهین و ایرانجوان) را به خاطر می آورد و برای بهبود وضعیت تیم های فوتبال بوشهر پیشنهاد حمایت شرکت گاز را می دهد. ایشان بازیهای تیم های ایرانجوان را از تلویزیون دنبال می کند و این تیم با وجود کسب نتایج ضعیف در این فصل، هنوز هم تیم محبوب دکتر مشفقیان است. برخی از کارمندان دانشگاه خلیج فارس پس از 14 سال از زمانی که مشفقیان رئیس دانشکده مهندسی دانشگاه بوشهر بود، ایشان را به خاطر دارند و از ایشان به نیکی یاد می کنند. ایشان از پروفسور حسابی به عنوان یک الگوی علمی یاد می کند

از پرفسور مجید سمیعی چه میدانید؟

پرفسور مجید سمیعی چهره ی ماندگار پزشکی

پرفسور مجید سمیعی چهره ماندگارسال 1385 که روز 22آبان ماه معرفی شد از استادان برجسته جهانی است که شرح حال ایشان در پی می آید :
پروفسور مجید سمیعی در مرداد ماه سال 1316در شهرستان رشت در خانواده ای فرهنگی چشم به جهان گشود وی پس از اتمام دوران متوسطه در کشور در سال 1335برای ادامه تحصیل به خارج از کشور سفر کرد ودر آلمان غربی ساکن شد وتوانست در رشته بیولوژی وپزشکی در دانشگاه به تحصیل مشغول شود وادامه تحصیل وتخصصش را در رشته جراحی مغز و اعصاب تحت نظر پروفسور کورت شورمن تکمیل واعتلاء بخشد وسرانجام در سال 1349دراین رشته حائزشد .
اودر سال 1351به درجه پروفسوری جراحی مغز واعصاب نایل شد واز آن جا که جراحی مغز به دلیل فوق العاده پیچیده بودن آن وارتباط با اعصاب حسی و حرکتی در سایر اندام ها به خصوص صورت تاثیرداشت و انجام عمل جراحی نیز با عوارضی همراه بوده همین عامل موجب شده تا او برای رفع این نقیصه و بخشیدن زندگی سالم و کاهش آلام ورنج همنوعانش دست به مطالعات گسترده ای در خصوص ساختار پیچیده مغز بزند تا بلکه روشی بیابد تا هم عوارض عمل جراحی پس از مغز کاهش یابد وبه صفر برسد وهم این که انسان ها به زندگی توام با سلامت باز گردند .
داستان چنین رقم خورد که توانست در پی سلسله مطالعات و تحقیقات علمی ، نخستین جراحی میکروسکوپی مغز را در سال 1356در دنیا ابداع و به سرانجام برساند و پشت بند آن هم وی اولین پزشکی بود که توانست عمل جراحی قاعده جمجمه را در دنیا ابداع کند ، که مورد توجه جراحان تراز اول دنیا قرار گیرد .
عطش پروفسور به خدمت وصفتی هم چون خورشید واقیانوس داشتن موجب شد تا در وگهر های دانش و تجربه خویش را درقالب برگزاری ها ی دوره های آموزشی به دیگر جراحان دنیا انتقال دهد .
برای ایرانیان دنیا وجمهوری اسلامی ایران همین بس که با همت پروفسور سمیعی امروزه در تمام کشور های جهان انجمنی تحت عنوان جراحان قاعده جمجمه با 1200جراح حاذق تشکیل شده که هر سال در قالب کنگره علمی ، جراحی قاعده جمجمه مغز از طریق ویدئو پروژکشن به شاهد آخرین دستاوردهای علمی جراحی پروفسورهستند و با استفاده از دوربین های مدار بسته به صورت مستقیم عمل جراحی وی را مشاهده و باتکنیک های جدید پزشکی و آموزشی می بینند .
پروفسور سمیعی که دردهه 1350تصمیم گرفت تخصصی ترین بیمارستان جراحی مغز را در شهر هانوفر آلمان که معماری آن شبیه مغز انسان است را تامین کند و خوشبختانه در این کار هم موفق شد .پروفسور سمیعی در سال 1367کرسی جراحی مغز واعصاب هانوفر آلمان را پذیرفت وهمزمان با عنوان ریاست فدراسیون جهانی انجمن های قاعده جمجمه برگزیده شده در این سال صدراعظم آلمان به پاس خدمات وی د رجراحی مغز واعصاب نشان درجه یک دولت آلمان غربی را به وی اعطا نمود .
پروفسور سمیعی مجموعه ادبیات علمی خودرا تاکنون د رقالب 13 کتاب و بیش از 200مقاله علمی منتشر کرده که مهم ترین مرجع برای جراحان مغز واعصاب دنیا به شمار می آید .
پروفسور سمیعی ، در خصوص این که مهم ترین اهدافش از آموزش متخصصان ایرانی چیست گفت :« می خواهم تازه های پزشکی در زمینه مغز واعصاب هر چه سریع تر به کشور عزیزم ایران منتقل شود .»

عجب!

 

روز پنجشنبه افتخار این را داشتم که همراه سه استاد دانشگاه به زادگاهم یعنی مسجدسلیمان نخبه ومتفکرواندیشمندپرور سفر کنم.

جدن همراه شدن با استادان دانشگاه خیلی به آدم بزرگی می بخشد.هرچند که خودمان یک نخبه واستاد و یک بزرگ هستیم!

حتمن می پرسید:هدفتان از سفر به "ام.آی.اس"ببخشید،مسجد سلیمان چه بود نه؟ خب به پرسید.دانستن حق شماست!

واما سیچه ایما ردیم به مسلیمون نع!؟ ای بابا! رفتیم توی فازبختیاری گویی.یعنی بختیاری نویسی.می ترسیم کسی سر از زبانمان در نیاورد.با همان زبان فارسی که می گویند شکر است دلتنگی هایمان را بنویسیم،که سرآمد زبان هاست.

بله، ما رفتیم مسجد سلیمان.برای شرکت درمراسم یا همایش تجلیل ازچهره ی ماندگارایران" پروفسورامید علی شهنی کرم زاده"

همایشی که به همت دانشگاه آزاد اسلامی واحد مسجدسلیمان برگزار شده بود.همایشی که توی سی سال کارروزنامه نگاری ام تا حال ندیده بودم.

تالار اجتماعات لبریز یا مملو یاسرشاراز جمعیت بود.به محض اینکه وارد شدیم،تالار منفجر شد!البته نه خدای ناکرده ازمواد محترقه یا منفجره ای!که از شورو شوق وهلهله وشیت وشا ت وکل و گاله ی دانشجویان مشتاق وعلاقمند.ابتدا بنده یعنی دل تنگ زاده اجساس کردم که این انفجارات به خاطرحضور ما ست.یعنی جضور مو یا من.اما تا به خود آمدم دریافتم که نچ!این تشویق های تالار منفجرکن به خاطر حضورپروفسورشهنی کرم زاده است.نه ما دل تنگ زاده .حیف که بچه نفتون از دار ودکان ما رفت در غیر این صورت مثل پروفسورکرم زاده مورد تشویق قرار می گرفت!

خلاصه، ما رفتیم ونشستیم ردیف دوم صندلی ها.از آنجا که شب قبل فقط 90دقیقه خوابیده بودیم،به چشم هایمان گفتیم یکی دو ساعتی چرت را میهمان شما می کنیم اما مگر این دانشجویان که 85درصد آنها را دختران تشکیل می دادند،گذاشتند که چرت یا خواب به چشم های ما راه یابد؟!

چه طوری؟ این طوری که مرتب تشویق می کردند.به خصوص اسم پروفسور شهنی کرم زاده که می آمد.همچنین در طول سخنرانی اش.

پروفسور خیلی خودمانی سخن می گفت.ازبیان جوک یا لطیفه درلابه لای سخنانش کوتاهی نمی کرد.همین گونه سخن گفتن که صادقانه نیز بود بارها وبارها باعث تشویق او شد.

این چهره ی ماندگار گفت:«در زمانی که انگلیس تحصیل می کردم،

انگلیسی ها برای سوارسدن به اتوبوس کوچک وبزرگ می کردند.

یعنی تا بزرگترها،از پیر مرد گرفته تا پیر زن،سوار نمی شدند،کوچک ترها به اتوبوس وارد نمی شدند.حتا کوچک ترها درداخل اتوبوس به بزرگ ترها می دادند وخود سر پا می ایستادند.چرا ؟چون آنجا امکانات فراوان بود.کمبود اتوبوس نداشتند.اگر با اتوبوس اول سوار نمی شدند،اتوبوس دوم بلافاصله می آمد وآنها سوار می شدند ومی رفتند تا به کارشان برسند.یعنی اینکه کسی برای سوار شدن به اتوبوس کسی را هل نمی داد!تا این که اتحادیه اتوبوس داران اعتصاب کردند.تاکسی هم به اندازه ای نبود که شهروندان انگلیسی برای رفتن سر کار با مشکلی مواجه نشوند.در انگلیس اتوبوس های مسافربری یا به قول خودمان واحددرجابه جایی مردم نقش بسیاری دارد.خلاصه، بعد از اعتصاب اتوبوس داران، انگلیسی ها برای رفتن بر سر کار با مشکل مواحه شدند.

اگر برای جای گزینی اتوبوسی می آمد،باید می آمدی ومی دیدی!این انگلیسی های متمدن ،چنان همدیگر را برای سوار شدن وزودتر رسیدن به کارشان ،هل می دادند که تماشایی بود!چرا؟! چون اگر امکانات رفاهی برای مردم فراهم نشود،تمدن وفرهنگ مورد خدشه قرار می گیرد واز چارچوب نظم خارج می شود.این را هم باید بدانیم که با افزایش نیروهای انتظامی نظم بوجود نمی آید.باید مشکلات ومعضلات جامعه را از میان برداشت.

بنا براین، تمدن وفرهنگ وقتی درجامعه شکل می گیرد،که مردم از نظر تامین امکانات رفاهی ونیازمندی ها کمبود ومشکلی نداشته باشند.امروزه مملکت نیاز به فداکاری دارد.نه اینکه باید چیزی بدهیم،یعنی اینکه زیاده خواهی نکنیم وبه حق خو قانع باشیم.باید دست به دست هم بدهیم وبرای ارتقای کشورورسیدن جایگاه مناسب آن در دنیا تلاش کنیم.»

بعد از سخنان استاد دانشگاه شهید جمران، از سوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مسجدسلیمان ،فرماندار،نماینده مردم این شهرستان وهفتکل،رییس شورای شهرستان،شهردار ودیگر مسوولان شهر که اسامی شان یادم نمانده است،هدایا ولوح تقدیراعطا شد.

نکته قابل گفتنی که نزدیک بود یادمان برود این بود که، دراین همایش ونیز در طول مدتی که پروفسور شهنی کرم زاده در دانشگاه آزاد حضور داشت، دفترها،کارت های دعوت همایش وکتاب های بیش از 300انفر از دانشجویان را امضا کرد.جدن که صحنه های به یاد ماندنی خلق شد.به خصوص هنگامی که پدر یکی از شهیدان انفجارهای اخیر اهوازچهره ی ماندگارکشورمان را در آغوش گرفت.

تا سفری دیگر همه ی شما عزیزان را به خدای بزرگ می سپارم

منبا

آشنایی با روباتیک

 

روبات چیست؟

روبات یک ماشین الکترومکانیکی هوشمند است با خصوصیات زیر:

·  می توان آن را مکرراً برنامه ریزی کرد.

·  چند کاره است.

·  کارآمد و مناسب برای محیط است.

 

اجزای یک روبات:

·  وسایل مکانیکی و الکتریکی:

 شاسی، موتورها، منبع تغذیه، ...

·  حسگرها (برای شناسایی محیط):

دوربین ها، سنسورهای sonar، سنسورهای ultrasound، ...

·  عملکردها (برای انجام اعمال لازم)

بازوی روبات، چرخها، پاها، ...

·  قسمت تصمیم گیری (برنامه ای برای تعیین اعمال لازم):

حرکت در یک جهت خاص، دوری از موانع، برداشتن اجسام، ...

·  قسمت کنترل (برای راه اندازی و بررسی حرکات روبات):

نیروها و گشتاورهای موتورها برای سرعت مورد نظر، جهت مورد نظر، کنترل مسیر، ...

 

تاریخچه روباتیک:

- حدود سال 1250 م: بیشاپ آلبرتوس ماگنوس (Bishop Albertus Magnus) ضیافتی ترتیب داد که       درآن، میزبانان آهنی از مهمانان پذیرایی می کردند. با دیدن این روبات، سنت توماس آکویناس (Thomas Aquinas) برآشفته شد، میزبان آهنی را تکه تکه کرد و بیشاب را ساحر و جادوگر خواند.

- سال 1640 م: دکارت ماشین خودکاری به صورت یک خانم ساخت و آن را Ma fille Francine " می نامید.

این ماشین که دکارت را در یک سفر دریایی همراهی می کرد، توسط کاپیتان کشتی به آب پرتاب شد چرا که وی تصور می کرد این موجود ساخته شیطان است.

- سال 1738 م: ژاک دواکانسن (Jacques de Vaucanson) یک اردک مکانیکی  ساخت که از بیش از 4000 قطعه تشکیل شده بود.

این اردک می توانست از خود صدا تولید کند، شنا کند، آب بنوشد، دانه بخورد و آن را هضم و سپس دفع کند. امروزه در مورد محل نگهداری این اردک اطلاعی در دست نیست.

- سال 1805 م: عروسکی توسط میلاردت (Maillardet) ساخته شد که می توانست به زبان انگلیسی و فرانسوی بنویسد و مناظری را نقاشی کند.

- سال 1923 م: کارل چاپک (Karel Capek) برای اولین بار از کلمه روبات (robot) در نمایشنامه خود به عنوان آدم مصنوعی استفاده کرد. کلمه روبات از کلمه چک robota گرفته شده است که به معنی برده و کارگر مزدور است. موضوع نمایشنامه چاپک، کنترل انسانها توسط روباتها بود، ولی او هرگونه امکان جایگزینی انسان با روبات و یا اینکه روباتها از احساس برخوردار شوند، عاشق شوند، یا تنفر پیدا کنند را رد می کرد.

- سال 1940 م: شرکت وستینگهاوس (Westinghouse Co.) سگی به نام اسپارکو (Sparko) ساخت که هم از قطعات مکانیکی و هم الکتریکی در ساخب آن استفاده شده بود. این اولین باری بود که از قطعات الکتریکی نیز همراه با قطعات مکانیکی استفاده می شد.

- سال 1942 م: کلمه روباتیک (robatics) اولین بار توسط ایزاک آسیموف در یک داستان کوتاه ارائه شد. ایزاک آسیموف (1920-1992) نویسنده کتابهای توصیفی درباره علوم و داستانهای علمی تخیلی است.

- دهه 1950 م: تکنولوژی کامپیوتر پیشرفت کرد و صنعت کنترل متحول شد. سؤلاتی مطرح شدند. مثلاً: آیا کامپیوتر یک روبات غیر متحرک است؟

- سال 1954 م: عصر روبات ها با ارائه اولین روبات آدم نما توسط جرج دوول (George Devol) شروع شد.

امروزه، 90% روباتها، روباتهای صنعتی هستند، یعنی روباتهایی که در کارخانه ها، آزمایشگاهها، انبارها، نیروگاهها، بیمارستانها، و بخشهای مشابه به کارگرفته می شوند.

در سالهای قبل، اکثر روباتهای صنعتی در کارخانه های خودروسازی به کارگرفته می شدند، ولی امروزه تنها حدود نیمی از روباتهای موجود در دنیا در کارخانه های خودروسازی به کار گرفته می شوند.

مصارف روباتها در همه ابعاد زندگی انسان به سرعت در حال گسترش است تا کارهای سخت و خطرناک را به جای انسان انجام دهند.

برای مثال امروزه برای بررسی وضعیت داخلی رآکتورها از روبات استفاده می شود تا تشعشعات رادیواکتیو به انسانها صدمه نزند.

 

 

- سال 1956 م: پس از توسعه فعالیتهای تکنولوژی یک که بعد از جنگ جهانی دوم، یک ملاقات تاریخی بین جورج سی.دوول(George C.Devol) مخترع و کارآفرین صاحب نام، و ژوزف اف.انگلبرگر (Joseph F.Engelberger) که یک مهندس با سابقه بود، صورت گرفت. در این ملاقات آنها به بحث در مورد داستان آسیموف پرداختند. ایشان سپس به موفقیتهای اساسی در تولید روباتها دست یافتند و با تأسیس شرکتهای تجاری، به تولید روبات مشغول شدند. انگلبرگر شرکت Unimate برگرفته از Universal Automation را برای تولید روبات پایه گذاری کرد. نخستین روباتهای این شرکت در کارخانه جنرال موتورز (General Motors) برای انجام کارهای دشوار در خودروسازی به کار گرفته شد. انگلبرگر را "پدر روباتیک" نامیده اند.

- دهه 1960 م: روباتهای صنعتی زیادی ساخته شدند. انجمن صنایع روباتیک این تعریف را برای روبات صنعتی ارائه کرد:

"روبات صنعتی یک وسیلة چند کاره و با قابلیت برنامه ریزی چند باره است که برای جابجایی قطعات، مواد، ابزارها یا وسایل خاص بوسیلة حرکات برنامه ریزی شده، برای انجام کارهای متنوع استفاده می شود."

 

- سال 1962 م: شرکت خودروسازی جنرال موتورز نخستین روبات Unimate را در خط مونتاژ خود به کار گرفت.

 

- سال 1967 م: رالف موزر (Ralph Moser) از شرکت جنرال الکتریک (General Electeric) نخستین روبات چهارپا را اختراع کرد.

 

- سال 1983 م: شرکت Odetics یک روبات شش پا ارائه کرد که می توانست از موانع عبور کند و بارهای سنگینی را نیز با خود حمل کند.

 

- سال 1985 م: نخستین روباتی که به تنهایی توانایی راه رفتن داشت در دانشگاه ایالتی اهایو (Ohio State Uneversity) ساخته شد.

 

- سال 1996 م: شرکت ژاپنی هندا (Honda) نخستین روبات انسان نما را ارائه کرد که با دو دست و دو پا طوری طراحی شده بود که می توانست راه برود، از پله بالا برود، روی صندلی بنشیند و بلند شود و بارهایی به وزن 5 کیلوگرم را حمل کند

و داستان ادامه دارد ...

 

روباتها روز به روز هوشمندتر می شوند تا هرچه بیشتر در کارهای سخت و پر خطر به یاری انسانها بیایند.     

                            

 قانون روباتیک مطرح شده توسط آسیموف:

1- روبات ها نباید هیچگاه به انسانها صدمه بزنند.

2- روباتهاباید دستورات انسانها را بدون سرپیجی از قانون اوّل اجرا کنند.

3- روباتها باید بدون نقض قانون اوّل و دوم از خود محافظت کنند.

 

مزایای روباتها:

1-  روباتیک و اتوماسیون در بسیاری از موارد می توانند ایمنی، میزان تولید، بهره و کیفیت محصولات را افزایش دهند.

2-  روباتها می توانند در موقعیت های خطرناک کار کنند و با این کار جان هزاران انسان را نجات دهند.

3-  روباتها به راحتی محیط اطراف خود توجه ندارند و نیازهای انسانی برای آنها مفهومی ندارد. روباتها هیچگاه خسته نمی شوند.

4-  دقت روباتها خیلی بیشتر از انسانها است آنها در حد میلی یا حتی میکرو اینچ دقت دارند.

5-  روباتها می توانند در یک لحظه چند کار را با هم انجام دهند ولی انسانها در یک لحظه تنها یک کار انجام می دهند.

 

معایب روباتها:

1-  روباتها در موقعیتهای اضطراری توانایی پاسخگویی مناسب ندارند که این مطلب می تواند بسیار خطرناک باشد.

2-  روباتها هزینه بر هستند.

3-  قابلیت های محدود دارند یعنی فقط کاری که برای آن ساخته شده اند را انجام می دهند.

تامل

 

47

One night a man had a dream

He dreamed he was walking along the beach with the LORD

Across the sky flashed scense from his life

For each scene he noticed two sets of footprints in the sand

One belonging to him, and the other to the LORD.

 

 

WHEN the last scene of his life flashed befor him,

He looked back at the footprints in the sand.

He noticed that many times along the path of his life there was only one set of footprints.he olso noticed that it happened at the very lowest and saddest times in his life.

 

 

This realy bothered him and he questioned the lord about it:

 “LORD, you said that once I decided to followed you, you ’d walk withe me all the way. But I have noticed that  during the most troublesome time in my life, there is only one set of footprints.

I do ’nt understand why when I needed you most you would leave me.”

 

 

THE lord replied:“MY soon , my precious chilled ,

I love you and I woude never leave you.

During your times of trial and suffering , when you see only one set of footprints , it was then that I carried you.