جهانبخش نورائی
به احتمال زیاد نام مهدی بلیغ در 30، 40سال پیش به گوش خیلی از قدیمیها خورده است. او خلافکار سرد و گرمچشیدهای بود که به خاطر شباهت رفتارش به یکی از شخصیتهای منفی داستانهای جنائی فرانسوی به «آرسن لوپن» ایران معروف شده بود.
![]() |
بارها از دست پاسبان و قاضی گریخته بود و درکارنامه بزهکارشاش علاوه بر تعداد زیادی سرقت و جعل پروانههای ارزی، یک فقره قتل هم وجود داشت. بلیغ، خوشصحبت بود، شعر هم میگفت و با چربزبانی مار را از سوراخ بیرون میکشید. تردستی و صحنهسازیهای او به قدری ماهرانه بود که میگویند در یک مورد توانست زمین ساختمان مرکزی دادگستری را (که دل خوشی از آن نداشت) به جای زمین دیگری به چند شهرستانی سادهدل بفروشد! یکی از ابتکاراتی که به بلیغ نسبت میدهند ماجرای شنیدنی وارد کردن کفش توسط او است. میگویند بلیغ دست به واردات مقدار زیادی کفش ایتالیایی زد اما لنگه چپ کفشها را از یک گمرک و لنگه راست را از گمرک دیگری وارد کرد و چون حقوق گمرکی برای هر جفت کفش تعیین شده بود نه برای هر لنگه کفش، به همین دلیل توانست لنگه کفشها را با هزینه بسیار ناچیزی از گمرک در آورد و با جفت کردن هر دو لنگه در تهران، محموله را با قیمت شیرین روانه بازار کند.
بلیغ مرده است (بعد از انقلاب به دام افتاد و همراه چند قاچاقچی سابقهدار در فروردین 1360اعدام شد) اما به نظر میرسد که شگردهایش برای برخی از سوءاستفادهچیها هنوز جذاب و سودآور باشد. مدتی پیش مقادیری لنگهکفش وارد چند گمرک کشور شد و واردکنندهها با ترخیص نکردن آنها زمینه را برای متروکه شدن لنگهکفشها فراهم آوردند. واسطهها و کارچاقکنهای صاحبان این کالای معیوب بعدا از راه رسیدند و با پرداخت مبلغ نازلی لنگهکفشها را – که به درد کسی نمیخورد- خریدند و پس از جفت کردن لنگههای تابهتا، کفشهای کامل شده را آماده فروش کردند. گمرک ایران که با هشدار رییس سازمان امور مالیاتی یکی از استانها متوجه این تزویر شده بود، مطلب را از طریق معاون حقوقی خود به تمام گمرکات بخشنامه کرده و اقداماتی به منظور شناسایی و پیگرد واردکنندگان و واسطههای آنها که طی 4سال اخیر لنگکفش وارد میکردهاند، شروع شده است. تاکید گمرک بر «چهار سال اخیر»در بخشنامه یادشده، نشان میدهد که ممکن است این رشته سر دراز داشته باشد. ظاهرا گرفتاریهای طاق و جفت صنعت کفش کشور کم بود، مشکل واردات لنگهای هم به آن اضافه شد!
(اقتصاد ایران ۱۲/۹)
باورکردنی نیست، اما حقیقت دارد. آنهایی که همانند نگارنده سخنان مدیرکل روابطعمومی وزارت جهاد کشاورزی از رادیو در تاریخ 26آبان را درباره تولیدکنندگان شکر شنیدهاند حتما حیرت خواهند کرد.
ادبیات به کار گرفته شده توسط این مقام دولتی به ویژه وقتی مدیران کارخانههای قند را «باجگیر» نامید که میخواهند با ایجاد فضای روانی اقدام به این کار کنند عجیب بود. عجیبتر این بود که یک مقام دولتی از رادیو به دهقانان چغندرکار پیشنهاد میداد به محل کارخانهها بروند و طلب خود را دریافت کنند و اگر نشد شکایت کنند. این مقام مسوول وزارت جهاد کشاورزی مدیران کارخانههای قند را متهم کرد که «آنقدر پول داشتهاند که بعضی از کارخانهها در تجارت مسکن مشارکت کردهاند» و تاکید کرد «کارخانهها برای فروش مشکلی ندارند». این حرفها در حالی بیان میشود که حتی مسوولان وزارت بازرگانی نیز پذیرفتهاند که کارخانهها به دلیل واردات 5/3میلیون تنی سال 1385 با مشکل فروش مواجه شدهاند. وزیر محترم صنایع نیز با قبول ایجاد تنگنا برای کارخانههای قند و شکر درصدد است که مشکلات این صنعت برطرف شود. مدیرکل روابطعمومی وزارت جهاد کشاورزی در 30آبان ماه به ایرنا نیز گفته است «کارخانههای قند از واردت 5/3میلیون تنی شکر سوءاستفاده کردند» که معلوم نیست چگونه و چرا؟ به نظر میرسد کمیته حقیقتیاب وزارت جهاد کشاورزی بهتر است اسناد مربوط به ادعای مدیرکل روابطعمومی وزارت جهاد کشاورزی را در اختیار افکار عمومی قرار دهند تا معلوم شود که آیا چنین حرفهایی صحت دارد؟ این نوع ادبیات تازه از سوی یک مقام دولتی چیز تازهای بود که شنیده شد
(دنیای افتصاد۱۴/۹)
شرکت شستا: سهامدار اصلی ایزوایکو، هیچ برنامهای برای ارتقای سطح صنعت کشتیسازی ندارد.
به گزارش ایسنا، امیر بابایی، مسوول گروه دریایی سازمان صنایع دفاع، با بیان این مطلب ادعا کرد: مسوولان سابق وزارت صنایع و معادن عملا اعتقادی به صنایع دریایی نداشته و به صراحت اعلام میکردند که هیچ برنامهای در این حوزه ندارند. استدلال آنان این بود که با فروش یا واگذاری همه صنایع دریایی به بخشخصوصی عملا سهمی متعلق به دولت نبوده که وارد آن شویم. وی افزود: با 40درصد سهم در ایزوایکو عملا نمیتوان اقدام موثری انجام داد؛ ضمن اینکه به زودی اروندان و صدرا امید چابهار نیز به فروش میرسند و عملا دیگر سهمی از صنایع کشتیسازی نخواهیم داشت و بخشخصوصی باید به فکر خودش باشد. او واگذاری سهام ایزوایکو به شستا را اقدامی اشتباه دانست و مدعی شد: شستا تخصص لازم و دید مناسبی روی صنعت کشتیسازی نداشته و روی 60درصد سهامش برنامهای ندارد.(دنیای اقتصاد۲۳/۸)
فوربس معرفی کرد:
شادی آذری
بار دیگر «تولید چین» رو به افزایش گذاشته است. ولی این بار پول فراوان تولید چین است که افزایش یافته است.
فوربس در فهرست تازهای که از ثروتمندترین چینیها منتشر کرده، 66میلیاردر را کشف کرده است و این تعداد نسبت به سال گذشته 15نفر افزایش نشان داده است. مجموع دارایی 400نفر از ثروتمندترین چینیها بالغبر 288میلیارد دلار است که نسبت به سال گذشته 116میلیارد دلار افزایش یافته است.
ثروتمندترین فرد چین، یانگ هیوآن است که داراییاش بالغبر 2/16میلیارد دلار است. دارایی او نسبت به دارایی ثروتمندترین چینی در سال گذشته که وونگکونگ نام داشت، هفت برابر بیشتر است. طی سال گذشته وونگ توانست 3/1میلیارد دلار به دارایی خود بیافزاید. اما در این منطقه ثروتمندپرور این میزان تنها برای اشغال رتبه دهم کافی بود.
یانگ هیوآن یکی از 146عضو جدید فهرست امسال است و همین موضوع نشان میدهد ثروت در چین چقدر رو به افزایش است. در مقایسه، آخرین فهرست فوربس از 400ثروتمند آمریکایی تنها 45نام جدید را در خود جای داده بود.
یعنی از چهل ثروتمند اول چین افراد جدید بودند که از جمله آنها میتوان به سه میلیاردر فعال در زمینه انرژی و چهار نفر که در زمره ده نفر اول جای گرفتند، اشاره کرد. علاوهبر یانگ، این افراد بدین شرح هستند: ژانگ زین و لوژیجیانگ که از فعالان املاک و مستغلات هستند و زیائوفنگ پنگ که غول انرژی چین محسوب میشود و سهام شرکت الدیکیسولار خود را در اوایل امسال در آمریکا به عرضه عمومی گذاشت.
قوه محرکه همه این ثروتها بازارهای داغ سهام و اشتهای وافر سرمایهگذاران برای همه سهام چینی بود. بیش از دوازده نفر از چهل نفر صدر این فهرست، در سال گذشته سهام شرکتهای خود را به عرضه عمومی گذاشتند، از جمله آنها میتوان به جائو دکانگ اشاره کرد که شرکت بوستینگ اینترنشنال او یکی از بزرگترین تولیدکنندگان ژاکت و جلیقههای کرکی است.
در مجموع از 400ثروتمند چینی 270نفر آنها صاحب شرکتهای سهامی عام هستند که زیربنای ثروت آنها را تشکیل میدهد. این تعداد نسبت به سال گذشته جهش قابلملاحظهای داشته است. املاک و مستغلات اساس ثروتمند شدن حداقل 12نفر از چهل ثروتمند صدرنشین این فهرست را تشکیل میدهد.
دارایی خالص 2/16میلیارد دلاری یانگ هیوآن در ماه فوریه یعنی زمانی که فوربس فهرست میلیاردرهای جهان را منتشر کرد، او را در رتبه دوم ثروتمندترین فعالان املاک و مستغلات جهان قرار داده بود که با ثروت 3میلیارد دلاری دانلدترامپ آمریکایی که در زمینه املاک مشاهیر فعال است، تفاوت قابلملاحظهای داشت.
در کل افزایش ثروت چینیها منجر به آن شد که تعداد روزافزون کارآفرینان این کشور از همتایان آمریکایی مشهورترشان ثروتمندتر شوند.
آینده برای ثروتمندترین چینیها همچنان روشن به نظر میرسد. از چهل نفر صدرنشین در این فهرست همه بهجز دو نفر ثروتشان را خودشان به دست آوردهاند. بهعلاوه بسیاری از این کارآفرینان جوان (که میانگین سنی آنها 46سال است در حالی که میانگین سنی ثروتمندترین افراد جهان 66سال است)، بخش اعظم عمرشان را پیش رو دارند.
روششناسی
برای جمعآوری این فهرست، گروهی 12نفره از گزارشگران با ثروتمندان چینی، کارمندان، رقبا، سرمایهگذاران، مدیران مالی، آژانسهای املاک و مستغلات و تحلیلگران اقتصادی به مصاحبه پرداختند.
برای محاسبه ثروت افرادی که شرکتهایشان سهامی عام است، دارایی خالص آنها با استفاده از قیمت سهام در بازارهای سرزمین اصلی چین در تاریخ 28سپتامبر و سایر بازارها در تاریخ 5اکتبر ارزشگذاری شد.
(این اختلاف زمانی مربوط به تعطیلات طولانیمدت در سرزمین اصلی چین است.) در مورد اعضایی که سهام شرکتهایشان هم در بورس سرزمین اصلی چین و هم در بورس هنگکنگ عرضه شده است، فوربس عمدتا ارزش دارایی آنها را براساس بازار نسبتا آزاد هنگکنگ برآورد کرده است.
بهعلاوه برخی از کارآفرینان در این فهرست حاضرند که متولد سرزمین اصلی چین هستند، اما در جمهوری خلق چین اقامت ندارند در حالی که منبع اصلی ثروت و سرمایه آنها سرزمین اصلی چین است. یک نمونه برای این مورد هویی وینگ مائو، متولد فوجیان است. او که دومین فرد ثروتمند در چین است، اقامت هنگکنگ را دارد. با این چینیهای پولدار بیشتر آشنا شوید:
رتبه اول
نام: یانگهیوآن دارایی خالص: 2/16میلیارد دلار سن: 26سال نام شرکت: کانتری گاردن شهر: شاند او از پدرش 58درصد سهام شرکت املاک و مستغلات کانتری گاردن را دریافت کرد. پدر او که موسس ا ین شرکت بود یئونگ کوک کونگ نام داشت. او هماکنون ثروتمندترین زن آسیا و جوانترین زن میلیاردر جهان است و ثروتش را مدیون افزایش ارزش این شرکت است که به تازگی به عرضه عمومی گذاشته شده است.
رتبه دوم
نام: هویی وینگ مائو دارایی خالص: 3/7میلیارد دلار سن: 57 نام شرکت: شیمائوگروپ شهر: هنگکنگ این غول املاک که متولد فوجیان است 26پروژه در دست ساخت در 17شهر از سرزمین اصلی چین را در ماه جولای در دست داشت. او به تازگی ساختمان هیات را افتتاح کرد که به منطقه صنعتی شانگهای اشراف دارد.او در ماه اکتبر خبر از نوسازی شرکت شیمائوی خود داد که سهامش در بورس هنگکنگ عرضه شده بود. او اعلام کرد این شرکت به بزرگترین شرکت بورس شانگهای تبدیل میشود.
رتبه سوم
نام: گوگو آنگچانگ دارایی خالص: 85/4میلیارد دلار سن: 40 نام شرکت: فوسان شهر: شانگهای گو ثروتمندترین ساکن شانگهای است. او در ماه اوت سهام شرکت خود را که فوسان اینترنشنال نام دارد، به عرضه عمومی گذاشت.گفته میشود در تاریخ بورس هنگکنگ این ششمین شرکتی بود که تا این حد با استقبال مواجه شد. گو که هم رییس و هم مدیرعامل شرکت است آن را در سال 1992 با دوستان دانشگاهی خود از دانشگاه فودان تاسیس کرد.
رتبه چهارم
نام: ژانگ لی دارایی خالص: 75/4میلیارد دلار سن: 54 نام شرکت: آر انداف شهر: گو آنگژو ژانگ لی شرکت املاک و مستغلات خود را که گوآنگژو آر انداف نام دارد با یک شریک هنگکنگی به نام لیسز در سال 1994 تاسیس کرد. این اقدام را وی پس از آن انجام داد که شغلی را در زمینه مدیریت صنعت هتلداری آغاز کرده بود. ژانگ هماکنون یکی از مدیران و رییس شرکت آرانداف است. این شرکت که هماکنون در بورس هنگکنگ عرضه میشود به زودی در فهرست شرکتهای بورس شانگهای قرار میگیرد.
رتبه پنجم
نام: ژانگ جیندانگ دارایی خالص: 5/4میلیارد دلار سن:44 نام شرکت: سانینگ اپلاینسز شهر: نانجینگ این چینی سرشناس فروشگاه دستگاههای تهویه مطبوع خود را در زادگاه خود نانجینگ در سال 1990 تاسیس کرد. این روزها فروشگاه لوازم برقی سانینگ او یکی از دو فروشگاه بزرگ لوازم برقی چین است که 600غرفه دارد. او از سوی خردهفروشان خارجی نوپا مانند فروشگاه زنجیرهای بست بای آمریکا تحت فشار است. برادرش ژانگ گویی پینگ رتبه بیستوهشتم را به خود اختصاص داده است.
رتبه ششم
نام: پنگ زیائوفنگ دارایی خالص: 85/3میلیارد دلار سن: 32 نام شرکت: الدیکی سولار شهر: جیانگزی این تازه وارد عرصه انرژی خورشیدی که لقب «روشنایی» را به خود گرفته است تا ماه اکتبر بسیار سریع رشد کرد. چون سهام شرکت الدیکی حدود 50درصد افزایش یافت؛ اما پس از آنکه فوربس بررسی داراییهای خالص را مختومه اعلام کرد، شاهد سقوط 30درصدی ارزش سهام این شرکت بود.
رتبه هفتم
نام: ژانگ زین دارایی خالص: 8/3میلیارد دلار سن: 42 نام شرکت: سوهوچاینا شهر: پکن به مدد عرضه عمومی سهام شرکت سوهوچاینا در ماه اکتبر، این فعال املاک و مستغلات پکن توانست به جمع ده ثروتمند اول چین بپیوندد. او و همسرش، پان شیایی، که مدیر کل و رییس شرکت سوهو چاینا هستند. مشهورترین زوج تجاری چین هستند و شهرت خود را مدیون سبک خاص ساختمانهایشان هستند.
رتبه هشتم
نام: لوژیجیانگ دارایی خالص: 7/3میلیارد دلار سن: 56 نام شرکت: - شهر: پکن بازدیدکنندگان بازیهای المپیک چین قادر نخواهند بود از املاک لو بازدید کنند. از جمله املاک او میتوان به مرکز گلوری چاینا سنتر که در خیابان چانگ آن شرقی منتهی به میدان تیانانمن واقع است، اشاره کرد. لوژیجیانگ در بانک چاینا مینشنگ نیز سهام دارد. این بانک بزرگترین بانک غیردولتی کشور به شمار میرود.
رتبه نهم
نام: یونگ لری دارایی خالص: 65/3میلیارد دلار سن: 65 نام شرکت: سیتیک پاسیفیک شهر: هنگکنگ او زمانی ثروتمندترین چینی بود. او وارث یکی از خوشنامترین خانوادههای فعال اقتصادی چین است. پدر فقید او، رانگایرن، مشاور رییسجمهوری این کشور بود. یونگ به تازگی موفق شد رکوردی در سوددهی شرکت سیتیک از خود بر جای بگذارد که البته آن را مدیون سرمایهگذاری در بخش فولاد میداند.
رتبه دهم
نام: وونگ کونگیو دارایی خالص: 6/3میلیارد دلار سن: 38 نام شرکت: گومه شهر: پکن اوکه زادگاهش گوآنگدونگ است، اداره شرکت گومه اپلاینسز را بر عهده دارد. این شرکت یکی از دو شرکت بزرگ لوازم برقی چین است. وونگ در پشت رقیبش یعنی صاحب سانینگ اپلاینسز جای دارد (صاحب این شرکت رتبه 5 را به خود اختصاص داده است)، حداقل به لحاظ دارایی. وونگ به طور روزافزونی توجه خود را به املاک و مستغلات معطوف کرده است.
رتبه یازدهم
نام: چئونگ یان دارایی خالص: 4/3میلیارد دلار سن: 50 نام شرکت: ناین دراگونز شهر: هنگکنگ چئونگ که دختر یکی از بلندپایگان نظامی استان گوآنگدونگ است در یک شرکت خارجی تولید کاغذ مشغول به کار در زمینه امور مالی شد، اما بعدها مستقل شد و کاغذهای باطله وارد میکرد و آن را به چرخه بازیافت کاغذ وارد میساخت. او به همراه همسر و برادرش (رتبه 22) در سال 1995 شروع به تولید کاغذ در شرکتش به نام ناین در گونز کرد. سال گذشته سهام این شرکت به عرضه عمومی رسید.
رتبه دوازدهم
نام: لیویونگهائو دارایی خالص: 2/3میلیارد دلار سن: 56 نام شرکت: بانک مینشنگ شهر: چنگدو لیو به همراه سه برادر دیگرش سرمایه اولیه خود را از بخش مواد غذایی کشاورزی به دست آورد. او سپس از برادرانش جدا شد و هم اکنون مشغول اداره گروه نیوهوپ است که در زمینه شیر و گوشت و سایر مواد غذایی فعالیت میکند. به علاوه او یکی از سهامداران بانک چانیا مینشنگ است. برادر او لیویانگزینگ در رتبه 20 جای گرفته است.
گفتو گو با دکتر محمود سریعالقلم پیرامون نگاه چین به ایران و جامعه بینالملل
این روزها بحث حمایت چین از ایران در برابر کشورهای غربی به بحث روز سیاست خارجی تبدیل شده است. آیا چین در برابر تحریمهای احتمالی تازه در برابر غرب ایستادگی خواهد کرد؟
![]() |
آیا رهبران اروپایی به خصوص فرانسویها که این روزها مرتب به پکن سفر میکنند، سرانجام این کشور را برای موافقت با نظراتشان همراه میکنند؟ برای به دست آوردن پاسخ این پرسشها و مهمتر از همه اینکه آیا الگوی توسعه چین که به چنین قدرتی در جهان دست یافته، برای ایران مناسب است یا نه، باید چین را بیشتر و بهتر شناخت.
دکتر محمود سریعالقلم، استاد دانشگاه در ایران و از چهرههای مطرح تئوریک در مباحث دیپلماتیک، در این گفتوگو به این پرسشها پاسخ داده است.
سیاست خارجی چین را چگونه تعریف میکنید؟
در ابتدا لازم است تا نکتهای را مطرح کنم، و آن اصلاح مسالهای است که در رسانهها مطرح شده است؛ کسی که در رسانهها از آن به عنوان معمار نوین چین نام برده میشود، شخصی است به نام دن شائو پینگ؛ اما به نظر من به مراتب با اهمیت تر از وی شخصی است به نام چوئن لای که در زمان مائو نخستوزیر چین بود.
سنگ بنای تحولات سیاسی واقتصادی چین از اقدامات وی گذاشته شد. وی معتقد بود چین باید قدرتمند باشد و بایست تضادهای چین را از سطح امنیتی به سطح سیاسی در عرصه بینالمللی رساند. به این معنا که هیچ کشوری نباید احساس خطر امنیتی نسبت به چین داشته باشد.
البته به طور طبیعی همه کشورها با هم اختلافات سیاسی دارند. بنیانگذار تغییرات چین، چوئن لای بود که در اواخر دهه 60 ویا 70میلادی در پی آن شد تا روابط چین با غرب را متحول کند و تلقیات منفی غرب نسبت به چین را تغییر دهد و نسل بعدی رهبران بعد از مائو این راه را ادامه دادند.
اگر بخواهیم خلاصهای از سیاست خارجی چین در دوره جدید را بیان کنیم، بایست به چند نکته اشاره کنیم: اول: تغییر سطح اختلافات امنیتی به سطح اختلافات سیاسی.
دوم: بهرهبرداری از امکانات اقتصادی نظام بینالملل. چینیها نظام بینالملل را یک فرصت تلقی میکنند تا تهدید.
سوم: بر اساس گفته دن شائو پینگ، چین به دنبال 50سال صلح با نظام بینالملل است. آنها در پی همزیستی مسالمتآمیز با همه کشورها ضمن حفظ اختلافات سیاسی هستند.
چهارم: بهبود روابط با همه کشورها. یکی از کشورهایی که چین همیشه با آن اختلاف نظر داشت، استرالیا بوده است. امروزه سالانه یکمیلیارد دلار گاز استرالیا به چین صادر میشود. روابط بسیار مسالمتآمیز سیاسی و اقتصادی بین دو کشور برقرار است و دو طرف به سمت شرکای اقتصادی با یکدیگر حرکت میکنند. چینیها در پی آغاز روابط خوب با اتحادیه اروپا هستند.
در ساختار عمرانی بسیاری از کشورهای آفریقایی سرمایهگذاری کردهاند تا در مقابل بتوانند منابع طبیعی را به دست بیاورند، یکی از مشکلات جدی چین کمبود منابع طبیعی است. چینیها 6میلیارد دلار در سال به کشورهای ضعیف و جهان سومیکمک خارجی میکنند.
کانون نظری و استراتژیک چین، کسب قدرت اقتصادی است و اینکه چین، حداقل در منطقه آسیا جایگاه اول را داشته باشند وآمار و ارقام هم نشان میدهد که در این راه با جدیت گام بر میدارند.
چینیها برای بازیهای المپیک سال آینده 40میلیارد دلار سرمایهگذاری کردهاند. سیاست چینیها بر مبنای بهرهبرداری وسیع از امکانات بینالمللی به منظور متحول کردن چین است. سیاست خارجی هر کشوری باید به نفع مردم آن کشور باشد. هر سخنی، اقدامی، رابطهای که هر کشوری در صحنه بینالملل انجام میدهد وهر سرمایهگذاری خارجی که دولتی انجام میدهد، باید به نحوی به نفع ملت خودش تمام شود. سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی یک کشور است. ابتدا بایست اولویتها در داخل یک کشور مشخص شود، سپس بر اساس آن اولویتها سیاست خارجی پیگیری شود. چینیها هنرمندانه دیپلماسی همزیستی مسالمتآمیز وبهرهبرداری جدی از امکانات بینالملل را در پیش گرفتهاند.
با این حساب چینیها با وجود در دست داشتن ابزار اقتصادی به عنوان ابزاری برای کسب قدرت در عرصه جهانی، قصد ندارند که به یک قدرت برتر و بازیگر اصلی در نظام بینالمللی مطرح شوند.
برای بازیگر شدن در سطح جهانی الزاماتی مورد نیاز است. یک کشور هم به ابزار اقتصادی و هم به ابزار نظامی نیازمند است تا بتواند کار سیاسی انجام دهد. در واقع برای قدرتمند شدن نیازمند به دو استوانه نظامی و اقتصادی هستیم. چینیها امروزه ظرفیت کار نظامی دراز مدت در جهان را ندارند و مبنای استراتژی نظامیآنها بازدارندگی است.
هدف آنها اقدام نظامی نیست از نظر فناوری نظامی هم قدرت چندانی ندارند. قدری صنایع بومیدارند و به مقدار قابل توجهی به روسیه وابسته هستند. اخیرا در پی همکاری با اتحادیه اروپا برای استفاده از فناوری نظامیهستند که آمریکاییها هم به شدت با این مساله مخالفت کردهاند، اما فرانسویها با چینیها در حال مذاکره هستند.
از نظر استوانه دیگر جهانی شدن یا اقتصادی باید بگوییم که چینیها امروزه یک سوم قدرت اقتصادی ژاپن را دارند و یک هفتم اقتصاد آمریکا را.
در سال 1978 تجارت خارجی آنها 20میلیارد دلار بوده است، اما این رقم در سال 2005به 851میلیارد دلار رسیده است. سالانه حدود 50میلیارد دلار در چین سرمایهگذاری خارجی میشود.
در میان بانکهای مهم دنیا امروزه بانکهای چینی نیز مشاهده میشود. چینیها با رشد اقتصادی سالانه 8الی9درصد تبدیل به یک بازیگر مهم اقتصادی در دنیا شدهاند. اما در عین حال هنوز 4درصد از اقتصاد بینالملل هستند و در مقایسه با سه کشور آمریکا، آلمان وژاپن که رویهم رفته 55درصد اقتصاد جهانی را در دست دارند، چینیها راهی طولانی تا تعیینکننده بودن قواعد نظام بینالملل در پیش دارند.
به کشوری میگوییم قدرتمند که قاعدهساز باشد. مبنای قدرتمندی قاعدهسازی است. چینیها نه در حوزه نظامی و نه در حوزه اقتصادی هنوز قاعدهساز نیستند. اما در مسیر قاعدهسازی در حال حرکت هستند. اگر با ثبات فعلی حرکت کنند، احتمالا در سه دهه آینده یعنی در 2030 توان اثرگذاری در روندهای بینالمللی را خواهند داشت. اما در شرایط فعلی تنها به صورت حجمی در حال گسترش هستند.
از نظر فناوری هنوز راهی طولانی دارند تا حتی به سطح کشورهای رده دوم اتحادیه اروپا برسند. چین در صحنه آسیا کشور مهمیاست و بسیاری از بازارهای مصرفی را در آسیا در دست دارد. اما در تولید و بازار کالاهای سرمایهای هنوز راهی طولانی درپیش دارند.
پس بیشتر در پی اجرای سیاست افزایش و حفظ قدرت هستند تا نمایش آن؟
بله هنوز به سطح قاعدهسازی در سطح جهانی نرسیدهاند. اما در سطح آسیا کشور بسیار مهمی هستند و میتوانیم بگوییم که آینده آسیا را چین رقم خواهد زد. به لحاظ جمعیت، نرخ رشد اقتصادی، بودجه نظامی اهمیت بسیار دارد. اولین مقام در بودجه نظامی در دنیا را آمریکاییها با بودجه سالانه 450میلیارد دلار دارا هستند و مقام دوم با 60میلیارد دلار از آن چینیها است. مسلما چین کشور مهمیاست اما توان تاثیرگذاری آن فقط در منطقه خودش است.
به صورت جزئیتر، سیاست خارجی چین در خاورمیانه را چگونه ارزیابی میکنید؟
همانطور که گفتم، سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است. چینیها با مشکل منابع طبیعی روبهرو هستند و بنابراین به دنبال ایجاد ثبات در تامین منابع انرژی خود به ویژه در دو دهه آینده هستند. هرچند که استراتژی بلندمدتی دارند مبنی بر اینکه بخش اعظمیاز منابع انرژی چین تا سال 2050انرژی اتمیباشد تا نیازی به منابع دیگر نداشته باشند.
نیاز به منابع طبیعی و بازار است که خطمشی سیاست خارجی چین را تعریف میکند. خاورمیانه برای چین اهمیت دارد اول به خاطر منابع انرژی که در خاورمیانه است.
نزدیک به 14درصد واردات نفت چین از ایران است و17درصد از عربستان. همکاریهای گستردهای برای تامین انرژی بین برخی از کشورهای عربی حوزه خلیجفارس وآپک و چین وجود دارد. اما چینیها علاقمندند که وارد بازارهای مصرفی دنیا شوند. جمعیت آمریکا 300میلیون نفر و اتحادیه اروپا بالای 400میلیون نفر است که این به معنی بازارمصرفی خوبی است. برای هر تولیدکننده در جهان، ورود به بازارهای مصرفی آمریکا و اتحادیه اروپا یک اولویت است.
بنابراین خاورمیانه در وهله اول از نظر انرژی اهمیت دارد و بعد بازارهای مصرفی. اما در مقایسه با سایر بازارهای مصرفی مهم دنیا جایگاه ویژهای برای کالاهای چینی ندارد.
چینیها به مناطقی از دنیا وارد میشوند که در آنجا رقیب سیاسی و استراتژیک نداشته باشند. در خاورمیانه حاکمیت بسیار قوی آمریکا وجود دارد. حضور آمریکا در کشورهای نفتخیز خلیجفارس و عراق باعث شده است تا چین تمایل چندانی به حضور در خاورمیانه نداشته باشد. تا با آمریکاییها اصطحکاک داشته باشند. بنابراین آمریکای مرکزی و آمریکایلاتین، آفریقا و آسیای مرکزی از نظر منطقه ای نسبت به خاورمیانه برای چینیها اولویت بیشتری دارند.
با این حساب رابطه آمریکا وچین را چگونه تحلیل میکنید؟
دو رابطه بسیار پیچیده در نظام بینالمللی وجود دارد. یکی رابطه آمریکا با روسیه و دیگر رابطه آمریکا با چین. چینیها چون به بازار، صنعت و فنآوری آمریکا نیاز دارند همچنین از ثبات قواعد اقتصادی موجود نظام بینالملل خوب استفاده میکنند. تصمیمی در حدود 20سال پیش گرفتهاند مبنی بر اینکه با آمریکا وارد اصطکاک سیاسی نشوند، اما سعی کنند که اختلافات سیاسی خود را مدیریت کنند و در این کار هم بسیار هنرمندانه عمل کردهاند.
چین امروزه رقیبی جدی برای آمریکا در صحنه اقتصاد بینالملل به حساب میآید. در بازارهای آمریکا نفوذ قابلتوجهی پیدا کرده است. حتی در بازارهای مالی آمریکا هم نقش داشته است. به طوریکه چند سال پیش چینیها به دنبال این بودند که یک شرکت نفتی آمریکایی به قیمت 5میلیارد دلار را مالک شوند.
اما کنگره آمریکا اجازه این انتقال مالکیت را نداد. در عین حال چین در آمریکا با مخالفت جدی روبهرو است. نهادهای امنیتی و کنگره آمریکا با حضور چین، نفوذ اقتصادی چین در آمریکا مخالف هستند، اما چینیها در پی مدیریت این اختلاف هستند.
آمریکاییها به دنبال این هستند که چین برتری تکنولوژیک در سطح دنیا پیدا نکند. و چینیها به سهولت به منابع طبیعی دسترسی پیدا نکنند. مجموعه رفتار چین مثلا در مورد پرونده هستهای ایران نشاندهنده این است که اروپا و آمریکا هیچگاه با مخالفت جدی چین روبهرو نشدهاند. من از بسیاری از افراد تاثیرگذار در روندهای بینالمللی شنیدهام که هیچگاه در مورد ایران مشکلی با چین نداشتهایم.
با روسیه مشکل داشتهایم اما با چین خیر. چینیها عموما در رابطه با ایران همراه بودهاند چرا که چینیها علاقمند نیستند که درباره مساله ایران یا عراق یا فلسطین با آمریکا اصطکاک استراتژیک پیدا کنند چرا که اولویت چینیها مسائل اقتصادی و بازارهای مصرفی است.
روان شناسی سیاسی چینیها را چگونه میبینید؟
به نظرم ویژگی مثبتی که چینیها حتی در زمان کمونیستی داشتند این است که به شدت به وطنشان علاقمند هستند. آنها در هر جای دنیا که باشند به سرزمینی مادری خود بسیار علاقمندند. در دو قرن اخیر چین با تهدیدها و تحقیرهایی روبهرو بوده است و انقلاب چین باعث ایجاد انسجام ملی شده است.
امروزه هم در پی کسب قدرت اقتصادی قابل توجه هستند. علاقه چینیها به خاک و وطن خود سبب موفقیت آنها شده است. به طور کلی نژاد زرد در درون خود هارمونی بالایی دارد و انسجام خوبی دارد. چینیها هرمی فکر میکنند. درست برخلاف ما ایرانیها که از نفی هم لذت میبریم و تایید و همکاری یکدیگر برای ما بسیار سخت است، چینیها به خوبی با یکدیگر مشارکت میکنند.
فوکویاما کتابی دارد به نام اعتماد و در آن تاریخ تولید ثروت در آمریکا وژاپن را در دو- سه قرن اخیر از منظر جامعه شناختی بررسی کرده است و به این نتیجه رسیده است که به دلیل وجود همکاری و اعتماد در این نظامها، نظام اقتصادی پیشرفته به وجود آمده است. وی همین مساله را در مورد چین هم ذکر کرده است.
تاریخ چین نشاندهنده روابط خوب بین مردم و دولت است که این امر سرمایه بزرگی برای چین محسوب میشود. اکثر چینیها به دولت خود اعتماد دارند و دولت به دنبال کار مفید برای مردم است.
این نکته را هم بایست در نظر گرفت که وجود ژاپن در شرق آسیا باعث تحول بسیار در کشورهای شرقی آسیا شده است کما این که الگوی مالزی برای توسعه، ژاپن بوده است. این که کشوری فوقالعاده کوچک با منابع طبیعی صفر به دومین قدرت اقتصادی دنیا رسیده است، باعث شده است تا چینیها از مدل ژاپنی برای پیشرفت استفاده کنند.
ویژگی دیگری که در فرهنگ چینی وجود دارد و از آموزههای کنفوسیوس است، این است که اعتراض به معنای تخریب نیست. آنها به آرامی اعتراض میکنند و خیلی سریع به اجماع میرسند. درست برخلاف ایرانیها که هر یک جزیرهای هستند و تمایلی برای پل زدن میان خود ندارند.
سوالی که مطرح کردید از این منظر قابل توجه است که همین زیر بناهای روانی و اجتماعی است که زمینههای رشد یک ملت را فراهم میکند. هارمونی چینیها باعث رشد آنها شده و احترام بینالمللی آنها هم به شدت افزایش پیدا کرده. آنها دیپلماتهای بسیار قوی دارند و مجموعه شرایط را برای قدرتمند شدن را دردست دارند هرچند که با چالشهای فراوان روبهرو هستند.
تقسیم قدرت در چین امروزه به چه شکل است؟
تصمیمگیرنده اصلی سیاسی حزب کمونیست است. بعد از انقلاب هم مرکزیت بیجینگ حفظ شده است، اما با همان سنت قدیمی اختیارات محلی البته تحت نظارت کمونیست. برخلاف نظام شوروی از ویژگیهای مثبت نظام چین این است که در آن گردش قدرت وجود دارد.
طولانیترین سمت در رژیم کمونیستی چین 5سال است که با معیارهای بینالمللی هم سازگاری دارد. انتظار دموکراسی از چین نمیرود اما همین که افراد مختلفی به عرصه قدرت میرسند ویزگی مثبتی است که در نظام سیاسی چین موجود است. آنها همکاری استراتژیک خود را با بخشخصوصی شروع کردهاند. برخلاف کشورهای ایدئولوژیک که میخواهند همه چیز را از بالا کنترل کنند.
ازسال 1978تا به امروز، سرمایه بانکی چین 200 برابر شده است و ازسال 2001 تا امروز سرمایه بانکی آن دو برابر شده. پس حزب کمونیست این آمادگی را دارد که در قدرت، شریک بخشخصوصی شود.
تا زمانی که حوزه سیاست واقتصاد با هم همکاری نکنند رشد ملی وثروت ملی ایجاد نمیشود این از ویژگیهای مثبت حزب کمونیست است که آماده همکاری با شرکای چینی که در خارج از مرزها سرمایهگذاری میکنند، هستند تا به قدرت برتر برسند.
اقتصاد چین کاملا سیاست آن را تحت پوشش قرار داده است. این روزها همه جا از اقتصاد چین اثر میبینیم اما هیچ نشانهای از سیاست آن وجود ندارد.
بله. این یک تصمیم استراتژیک است. که به 30سال پیش باز میگردد. من گاهی تعجب میکنم که در رسانههای ما به علت عدم آگاهی از آنچه در بیرون از مرزها رخ میدهد، لفظ انقلابی به چین داده میشود. در صورتی که مائو در سال 1975 فوت کرد و در زمان خود مائو، مائوزدایی انجام شد و انقلابیگری کنار گذاشته شد و چینیها تصمیم گرفتند که به دنبال دستیابی به قدرت اقتصادی بروند. کشوری که قصد رشد اقتصادی دارد باید سیاست خارجیاش هموارکننده قدرت اقتصادی باشد.
در مورد آلمان و ژاپن هم اینگونه است چراکه اندیشه رهبران آنها در پی افزایش ثروت ملی، در نتیجه قدرت ملی و در نتیجه افزایش تاثیرگذاری در روندهای بینالمللی است. در نظام بینالملل موجود هم سیاست در اختیار افزایش ثروت ملی است.
سیاست فینفسه ارزش ندارد جایی اهمیت دارد که بتواند افزایش دهنده ثروت ملی باشد. هرچقدر ثروت ملی افزایش پیدا کند دولتها میتوانند به توسعه فرهنگ بپردازند و احترام و پرستیژ بینالمللی کسب کنند.
شهروندان ژاپنی 800میلیارد دلار در حسابهای پساندازهای خود دارند که این خود نشاندهنده اعتبار ملت و دولت ژاپن است، البته همه چیز رقم نیست اما رقم است که کیفیت را نشان میدهد.
با افزایش ثروت ملی و کسب قدرت اقتصادی است که میتوان فرهنگ را صادر کرد و سایر کشورها برای آشنایی با یک کشور قدرتمند به یادگیری زبان و فرهنگ آن کشور خواهند پرداخت.
الگوی توسعه چین را برای ایران مناسب میدانید؟
الگوی چینیها همان است که مالزی در دهه 60پیش گرفته بود. هر کشوری که به پیشرفت اقتصادی علاقمند باشد باید اقتصاد را در بخشخصوصی تعریف کند. این یک الگوی بینالمللی است که چینیها هم از آن تبعیت کردهاند.
بنابراین این به تصمیم ما بستگی دارد که آیا قصد داریم قدرتمند شویم یا خیر و اینکه مبنای قدرت را چه میدانیم. منطق قدرت در نظام بینالملل کنونی منطق اقتصادی است. باید قدرت اقتصادی را به طرف بخشخصوصی ببریم و پول نفت را همانگونه که نروژ و کویت از آن استفاده وخارج از بودجه دولت به کار میبرند، استفاده کنیم.
مساله دیگر به موازات خصوصی سازی این است که تعریف ما از جهان چیست؟ متاسفانه ما هنوز جهان را تهدید قلمداد میکنیم تا فرصت. اندیشه سیاسی در ایران در نیم قرن گذشته بر مبنای ضدیت با جهان بوده است که دلیل آن فقدان اعتماد به نفس است.
هر کسی که اعتماد به نفس داشته باشد از تعامل هراسی ندارد. ما باید تکلیف خود را با نظام بینالملل مشخص کنیم و اینکه آیا از تقابل لذت میبریم و یا به خاطر آینده ناچار به تعامل هستیم. این همان راهی است که چینیها برای رسیدن به توسعه در پیش گرفتهاند.
منبع: irdiplomacy.ir
رییس شورایعالی انجمن حسابداران خبره:
ایسنا - برای خصوصیسازی موفق ابتدا باید آزادسازی اجتماعی انجام شود و سرمایهگذار اطمینان داشته باشد که حق او به وسیله دولت ضایع نمیشود.
هوشنگ خستویی، رییس شورایعالی انجمن حسابداران خبره ایران، درباره ناتوانی بخش خصوصی معتقد است: بخش خصوصی در صورت اطمینان از محافظت حضور مییابد و اگر سرمایهگذاری کرده و هیچ کمکی به او ارائه نشود وارد میدان نمیشود، زیرا سرمایه به دنبال امنیت است و به جایی میرود که امنترین مکان باشد.
وی افزود: اگر شرکتهای بزرگ وارد بورس شوند و سهام آن به افراد فروخته شود و از سوی دیگر بهرهبرداری از این شرکتها در اختیار دولت باشد، دولت هر زمان که بخواهد میتواند جلوی فعالیت آنها را بگیرد؛ بنابراین اگر تمام عوامل و قوانین، در راستای یکدیگر فراهم نشود، خصوصیسازی موفق نمیشود.
خستویی ادامه داد: باید ابتدا آزادسازی اجتماعی انجام شود که سرمایهگذار اطمینان داشته باشد حقوق خود به وسیله دولت تضییع نمیشود. رییس شورایعالی انجمن حسابداران خبره ایران درباره افزایش اعتماد از طریق اطلاعات حسابرسی شده، معتقد است: حسابدار به اطلاعات اعتبار میبخشد؛ بنابراین ابتدا باید اطلاعات دقیق در اختیار حسابدار قرار گرفته تا با تکنیکها و فنآوری خود آن را مورد بررسی قرار دهد و اگر اطلاعات در اختیار او قرار نگیرد، نمیتواند این کار را به درستی انجام دهد.
وی اظهار کرد: ابتدا باید افرادی که اطلاعات شرکتهای سهامی عام را به درستی تهیه نمیکنند، مورد بررسی و کنترل قرار گیرند و تهیه این اطلاعات نیز برعهده قانون تجارت و دولت است، بنابراین باید نیازهای بورس و انتظارات آن از شرکتهای سهامی عام مشخص شده و براساس آن گامهای بعدی برداشته شود.
خستویی در پایان با بیان اینکه حسابرسی یک فاکتور بوده است و عوامل متعددی لازم و ملزوم یکدیگر هستند، ادامه داد: یک طرف تهیهکنندگان اطلاعات مالی یعنی مدیران شرکتها هستند که به آنها اختیار اداره شرکت داده میشود، ولی باید از آنها حساب خواهی شود و طرف دوم استفادهکنندگان از این اطلاعات هستند؛ سوم حسابرسان هستند که میان این دو دسته باید اطلاعات پالایش شده را ارائه کرده و اطمینان دهند که این اطلاعات قابل اعتماد است، بنابراین باید این سه باهم جمع شوند.
![]() |
هندوستان با بیست و هشت ایالت، هجده زبان رسمی و با آب و هوایی بسیار متنوع از نظر بسیاری کشوری غیرقابل اداره است. این کشور، سرزمین تناقضها است، اما در عین حال بزرگترین دموکراسی جهان هم هست.
![]() |
چند ماه قبل هندوستان در روز پانزدهم اوت، شصتمین سالگرد استقلال خود را جشن گرفت. هندوستان با بیست و هشت ایالت، هجده زبان رسمی و با آب و هوایی که در شمال به کوههای هیمالیا و در جنوب به مناطق استوایی ختم میشود، از نظر بسیاری کشوری غیرقابل اداره است.
رشد چشمگیر اقتصادی در کنار فقر
هندوستان جمعیتی بیش از یکمیلیارد و یکصدمیلیون نفر با اقوام و مذاهب گوناگون دارد. هندوستان خود را از یکی از فقیرترین کشورهای جهان به سطحی رسانده است که اکنون با سالانه تقریبا ۸درصد رشد اقتصادی روبهرو است و در کنار چین یکی از موتورهای اصلی رشد اقتصادی در قاره آسیا است.
از هر سه متخصص کامپیوتر در جهان، یکی از آنها هندی است و از سوی دیگر یک سوم مردم هند توانایی خواندن و نوشتن ندارند و ۲۵۰میلیون نفر در این کشور در زیر خط فقر زندگی میکنند.
دموکراسی بزرگ جهان
هندوستان قدرت اتمی است و خواستار کرسی دائمی در شورای امنیت سازمان ملل متحد است.
هند کشور تناقضها است. اما در این بین نباید یک چیز را فراموش کرد، هند بزرگترین دموکراسی جهان است. رشید آلوی از حزب دولتی کنگره میگوید: «به عقیده من یکی از بزرگترین موفقیتهای ما در این ۶۰ سال که جهان هم باید بر آن صحه بگذارد، سیستم دمکراتیک ما است، سیستمی که در این ۶۰ سال آنقدر از قدرت برخوردار شده است تا بتواند با هر دموکراسی دیگر به رقابت بپردازد».
بودجه نظامی رو به افزایش
با این حال هند، سال به سال بر بودجه نظامی خود میافزاید. این بودجه طی هفت سال گذشته دو برابر شده است و در حال حاضر به ۲۱میلیارد دلار رسیده است. بر اساس تحقیقاتی که بنا به درخواست کنگره آمریکا صورت گرفته، هندوستان بین سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۴ میلادی، بعد از عربستان سعودی و چین به یکی از بزرگترین خریداران تسلیحات در بین کشورهای در حال توسعه تبدیل شده است. با این حال «اودای بهاسکار» یکی از متخصصان امور نظامی تخصیص چنین بودجه نظامی در هند را زیاد ندانسته است و میگوید: «بودجه نظامی هند برابر است با 4/۲ تولید ناخالص ملی.
این مبلغ با توجه به بودجه کشورهای همسایه نظیر چین و پاکستان، زیاد نیست. چین بنا بر آمار رسمی ۴۵میلیارد دلار و بنا بر تخمینهای غیر رسمی چیزی بین ۶۰ تا ۸۰ میلیارد دلار بودجه نظامی دارد. من به عنوان متخصص بر این باورهستم که هر کشوری با توجه به خطرات و تهدیدات خود باید تصمیم بگیرد که چقدر هزینه نظامی داشته باشد».
چالشهای منطقهای
برای هند مساله کشمیر که تاکنون منجر به سه جنگ با پاکستان شده است نیز تبدیل به امری نمادین تبدیل شده است و جدایی این منطقه از هند میتواند عواقب وخیمی برای این کشور به همراه داشته باشد.
به رغم درگیریهای نظامی داخلی و به رغم اینکه کشورهای همسایه هند همچون پاکستان، بنگلادش، میانمار، نپال و افغانستان مراکز بحران در جهان هستند، اما هند کماکان ضمانتی برای صلح و ثبات در منطقه است.
ما کاری نداریم مقاصد شخصی است یا ...
اما
ایا شایسته است ارگانهای دولتی (نه خود دولت!)چنین روزنامهای داشته باشد!؟
(مقایسه ها بر عهده شما!)