در متون کهن(!) افسانه ای هست و احتمالا شما هم اونو شنیدین...:
توی این افسانه یه الاغی میگه: من هرگز از بارهای زیادی که بر دوشم نهادند ناراحت نشدم و ننالیدم...اما به شدت از این اوضاع ناراحتم که چرا افسار منو بستن به یه الاغ تنبل بی لیاقت و اون باید جلو من حرکت کنه و به عنوان لیدر (!) معرفی شده...در حالیکه به شدت از سرعت و انگیزه من کم می کنه...!
با این مقدمه میریم سر اصل مطلب:
تا حالا اینجور اعتصاب رو نه دیده و نه نشنیده بودم...
فکر می کردم دانشجوها فقط برای غذا اعتصاب میکنن...(اعتصابای سیاسی رو که اصلا نمیشه جزو اعتصابای دانشجویی حساب کرد! ).
دانشجویان دانشکده بقلی به خاطر کیفیت کم آموزش دانشکده اعتراض داشتن!!!
فرهاد(هم اتاقیم) هم میخواس بره. ازم پرسید: چه شعاری بدیم؟
بدون فکر کردن گفتم:
دانشجوی با غیرت! تسلیت تسلیت!!!
(هر دوتامون خندیدیم و اون رفت...)
نه جریان سیاسی در کار بود... نه دستی پشت پرده بود...نه جو گیری و نه...
فقط و فقط دانشجویی و البته کاملا خودجوش...
امتحانا لغو شد...(یه حالگیری اساسی واسه اونا که رفتن سر جلسه و میخواستن اعتصابو بشکنن!)
فرهاد هم که ترم آخری بود یه ترم افتاد عقب...اما افتخار این اعتراض برای همیشه در یادها میمونه
پی نوشت:
این پست اصلا سیاسی نیست! بلکه برعکس! برای فرار از سیاسی بازی و توجه به اصل موضوعات است....
هرگونه سو ٕ برداشت بر عهده خود خواننده است!
دوست خوب شما مطالب خیلی خوبی می نویسید اما خیلی ابهام داره یعنی ابهام که نه یه جورایی خیلی بایدکرد ما هم که حوصله کاری رو که نداریم فکر کردنه لطفا کمی روشن تر صحبت کنید
سلام
چشم سعی خودمو میکنم ...
ممنون که نظر دادین!{گل}