در شرایطی که معمولا سدسازی در کشورها نوعی شاخص توسعه تلقی میشود، اما کارشناسان در این همایش با برشمردن پیامدهای ساخت سد در کشور، خلاف این مدعا را اثبات کردند.
فاطمه ظفرنژاد، پژوهشگر در زمینه آب یکی از سخنرانانی بود که با انتقاد از نحوه مدیریت پایدار آب، تضادهای آن را با اصل 44 قانون اساسی یکی از ضعفهای این بخش قلمداد کرد.
او رویکرد مدیریت آب از دیدگاه تناسب با توسعه پایدار را به دو بخش مدیریت تقاضا و مدیریت عرضه تقسیم کرد: «برنامهریزی در مدیریت تقاضا میتواند به کاهش هدررفت بیانجامد این درحالی است که میزان هدررفت در شبکههای آبرسانی شهری 50درصد به بالا است. در عین حال در بخش کشاورزی نیز با 60 تا 80درصد، هدررفت مواجهیم این در حالی است که با این میزان هدررفتی که در بخش کشاورزی به وجود میآید، میتواند گنجایش سدهای زیادی را اشباع کند. بنابراین میتوان با یک حرکت، بسیار کمهزینهتر از ساخت سد به کنترل میزان مصرف آب پرداخت. ما همه گزینهها را رها کردهایم و تنها راهحل را ساخت سد میدانیم.»
ظفرنژاد یکی از راهکارهای مدیریت تقاضای آب را در به کارگیری ابزارهای مالی چون کاهش یارانهها دانست: «در بخش مدیریت عرضه نیز ساخت سد به تنهایی کافی نیست، چرا که بازیافت، بازچرخانی آب یکی از روشهایی است که در دنیا کاربرد بسیار دارد به نحوی که در ایالات متحده آمریکا آب در مصارف صنعتی تا 25بار بازیافت میشود، اما در ایران هیچ گونه بازیافتی دیده نمیشود.»
او در بخش دیگری از سخنان خود به یکی از تاثیرات منفی سدها بر منابع آب اشاره کرد: از آنجا که سدها آب را در مقابل نور مستقیم خورشید قرار میدهند به کاهش سالانه 5 تا 10میلیارد مترمکعب آب منجر میشوند، برای مثال در سد کرخه سالانه 30میلیون مترمکعب آب تبخیر میشود، بنابراین با ساخت سد نه تنها بر منابع آب اضافه نمیکنیم که تنها توهم توسعه منابع آب را ایجاد میکنیم. به باور این کارشناسان سدهایی که در ایران ساخته میشوند غالبا مشکلات زیادی دارند به طوری که هیچ کدام از سدهایی که ساخته شدهاند ارزیابی تطبیقی ندارند؛ در عین حال در کشور به وفور با سدهای سوراخ مواجهیم که هزینههای هنگفتی صرف پوشاندن آنها میشود.
او در ادامه به یکی از پیامدهای سدسازی، اشاره کرد: «یکی از پیامدهای سدسازی کاهش کیفیت و بو گرفتن آب است، البته نابودی زیستگاههای رودخانهای از دیگر پیامدهای سدسازی بیرویه است که اگر با همین سرعت پیش برویم در آینده نام رودخانه برای فرزندان ما نامی ناآشنا خواهد بود.» تخریب میراث فرهنگی، میراث طبیعی، ویرانی جنگلها مانند جنگل البرز، تخریب تالابها و تخریب دریاچههایی مانند دریاچه ارومیه از جمله پیامدهایی است که ظفرنژاد ناشی از ساخت سدهای بیرویه بر میشمارد.
ظفرنژاد در پاسخ به یکی از مخاطبان خود که درخصوص اهمیت سدها در تولید برق پرسید، گفت: «کشورهای توسعهیافته به سوی نیروگاههای گازی جهتگیری پیدا کردهاند که در عین حال بهترین گزینه موافق با محیطزیست نیز معرفی میشود. حتی ناکارآمدی سدها در کنترل سیلابها نیز برای آنها یک اصل ثابت شده است. بنابراین ساخت نیروگاههای گازی کمهزینهترین گزینه برای ایران تلقی میشود.»
در ادامه این جلسه محمد درویش، عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع نیز پشت تریبون قرار گرفت و گفت: «در حال حاضر ایران به کشوری تبدیل شده که به اعتراف متولیان حوزه مدیریت آب و بخش کشاورزی هنوز نمیتواند آب فراهم شده موجود را با راندمانی درخور و طبق استانداردهای جهانی بهرهبرداری کند. این در حالی است که 2500 سال پیش ایرانیان شبکه پیچیدهای از تاسیسات آبیاری را ایجاد کردند که هم طغیان آب را مهار میکرد و هم زمان خشکسالی ذخایر مورد نیاز آب را تامین میکرد.»
او سخنانش را با طرح این سوال که آیا توسعه پایدار دیگر ارکان و زیربخشهای توسعه در ایران که متاثر از «سدسازی» است مهیای چنین رشد حیرتانگیزی هست یا خیر، ادامه داد: «دستکم 90درصد آب قابل استحصال کشور در بخش کشاورزی مصرف میشود. این در حالی است که به ازای هر مترمکعب آبی که وزارت نیرو در اختیار بخش کشاورزی قرار میدهد تنها 63/0درصد کیلوگرم ماده غذایی تولید میشود در حالی که این نرخ در جهان حدود 3 کیلوگرم است.
حال آنکه برای تامین غذای جمعیت در حال رشد در افق چشمانداز بیست ساله کشور، این رقم باید به 6/1 مترمکعب برسد یعنی سه برابر رقم فعلی.» درویش در ادامه توضیح داد: «در شرایطی که حداقل 15درصد از تولیدات کشاورزی کشور ضایع میشود؛ با این اوصاف و با توجه به تولید 100میلیون تن مواد غذایی در کشور، سالانه 15میلیون تن از این مقدار ضایع میشود، بنابراین ضایعات آب نیز به حدود 24میلیارد مترمکعب میرسد و این رقم معادل 70درصد آب ذخیره شده در 93 سد کشور است. این در حالی است که بر مبنای محاسبات انجام شده در وزارت جهاد کشاورزی برای رفع وابستگی از واردات گندم، ذرت، شکر و روغن نباتی تنها به 12میلیارد مترمکعب آب نیاز داریم و ما دو برابر آن را هدر میدهیم.»
این کارشناس بر این باور است که سزاوارتر آن است که به جای آنکه تمام همت خویش را معطوف ساخت سدهای بیشتر کنیم نخست توان نرمافزاری و سختافزاری کشاورزی خود را ارتقا دهیم. او میگوید: هنوز نمیتوانیم همه آبی را که با این مرارت پشت سدها ذخیره میکنیم به سوی مزرعه و عرصه تولید هدایت کنیم، چرا که راندمان آبیاری کشور در بخش کشاورزی در بهترین حالت هیچگاه بیشتر از 38درصد گزارش نشده است.
درویش در حالی به این ارقام اشاره میکند که میگوید 70 سال دیگر زمانی است که این سدها به پایان عمر خود رسیدهاند و به دلیل پر شدن از رسوبات بیشتر مناسب یک زمین فوتبال خواهند بود و اینجا است که عدم تناسب وزارت نیرو و وزارت جهاد کشاورزی در بخش اختصاص بودجه خود را نشان میدهد