سلام!
خوش اومدین!بفرمایین چایی! تازه دمه! در آرامش دم کشیده !
بوی طبیعت رو از دود چوب استشمام میکنید؟
این دود سرشار از اکسیژنه!
...
آرومتر شدین؟
اینجا یه مرکز عام المنفعه هست که بیمارا تو اون رایگان بستری و ویزیت میشن! برای رزو تخت حتی نیاز به هزینه زمانی هم ندارید! روند درمان و انتقاد از هر کسی ،فقط به این علته که دوستشون داریم.
بازم چایی بریزم؟!
ادامه...
آن سوی آب ها، معمولاً در توصیف شرایط گیج کننده حاکم بر حوزه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه امروز ایران می گویند؛ «اوضاع در اینجا به گونه یی است که هم هر رخداد محالی امکان دارد به وقوع بپیوندد و هم هر واقعه معمولی و قابل انتظاری ممکن است هرگز اتفاق نیفتد،»
مصداق ها فراوان است و می دانم که اغلب ما دست کم، چند مورد از آن را می توانند به سیاهه تمام نشدنی ناسازه های جامعه معاصر ایران اضافه کنند.
ماجرا از این قرار است که معاون وزیر نیرو، آقای زرگر فرموده اند؛ کدام هشت هزار اصله؟ مطابق گزارش اداره منابع طبیعی استان فارس، فقط 800 اصله درخت در بالادست سد سیوند وجود داشته که اغلب آنها هم در اثر سیلاب بهار امسال نابود شدند،
مجبور شدم دوباره با دکتر پیمان یوسفی آذر، عالی ترین مقام مسوول در حوزه جنگل های مناطق خشک و نیمه خشک سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور تماس بگیرم و اطلاعات خویش را مرور کنم. دکتر یوسفی آذر، مجدداً و با صراحت اعلام داشتند که تعداد درختان کهنسال موجود در منطقه، 8 هزار اصله بوده و این مقدار را، حتی به صورت چشمی و در بازدیدی میدانی هم می شود برآورد کرد. بنابراین، از آنجا که مرجع رسمی شمارش گونه های درختی، تشکیلات ایشان در معاونت مناطق خشک و نیمه خشک سازمان جنگل ها هستند، آشکار است که جناب زرگر یا باید رسماً حرف خود را تصحیح کنند و یا مدرکی مستدل ارائه دهند که نشان دهد در وزارت جهاد کشاورزی، یک بام و دوهوا، دست بالا را دارد. دکتر یوسفی آذر، این را هم اضافه کردند که در کمترین زمان ممکن با آقای مهندس خرد مدیرکل منابع طبیعی استان فارس تماس گرفته تا از منبع احتمالی درج چنین خبر نادرستی اطمینان یابند.
البته نکته یی که شاید آقای زرگر ملاحظه کرده و اعلام نکردند، آن است که حتی اگر به جای 8 هزار اصله درخت، 80 هزار اصله هم بود، اراده حاکم بر وزارت نیرو ایجاب می کرد که سد زده شود و آبگیری انجام گیرد. هرچند اگر به قول خودشان، بین دو تا سه سال زمان لازم باشد تا کانال های آبیاری پشت سد طراحی و ساخته شده و بتواند آب را به دست کشاورزان منطقه، یعنی همان زحمتکشان مظلومی که منت احداث سد بر دوش ایشان افتاده است، برساند. البته شما مطمئن باشید که دوره زمانی احداث کانال ها را باید دست کم دو تا سه برابر کرد. چه، وقتی اعتبار مورد نیاز برای ساخت سد از رقم 8 میلیارد تومان - به دلیل چند برابر شدن زمان ساخت آن - به 60 میلیارد تومان می رسد، می توان حدس زد در بخش خدمات تکمیلی سد چه اتفاقی خواهد افتاد. کاش آقای زرگر برایمان می گفت که تاکنون چند درصد از سدهای ساخته شده در طول 10 سال گذشته، کاملاً به بهره برداری رسیده و کانال های درجه یک، دو و سه آنها ساخته و مورد استفاده قرار گرفته اند؛ تا آنگاه برایتان بگویم که ماجرای کانال های آبیاری سیوند به کجا خواهد رسید،
نکته دیگر، تاکید مقام مسوول وزارت نیرو بر این دریافت است که رابطه یی بین شروع آبگیری سد سیوند و خشک شدن بختگان و مرگ فلامینگوها وجود ندارد؛ واقعیتی که پیش تر، تکرار آن را متاسفانه از زبان عالی ترین مقام سازمان حفاظت محیط زیست کشور هم شنیده بودیم.
اینجا چند نکته وجود دارد؛ نخست آنکه اگر واقعاً متهم شماره یک مرگ فلامینگوها، خشکسالی و کمبود طبیعی آب حوضه آبخیز کر و سیوند بوده است و مقامات مسوول می دانسته اند که در سال آبی سپری شده چنین شوکی وجود خواهد داشت، چرا خود اذعان می کنند که 10 میلیون متر مکعب آب را در پشت سد ذخیره کرده اند؟ آن هم در شرایط تنش شدید خشکی، بخصوص که به گفته آقای زرگر، اصولاً زمان آبگیری سد به پایان رسیده بود و بیشتر سیلاب های فصلی را از دست داده بودند. چرا تا سال آبی جدید (مهرماه 86) تحمل نکردند؟ درثانی چرا کسی به وجود دو سد دیگر، یعنی درودزن و ملاصدرا که در همین حوضه آبخیز احداث شده و آشکارا بر ورودی آب به بختگان و طشک اثر گذاشته و نظام آب شناختی (هیدرولوژیک منطقه) را متاثر کرده است، اشاره یی نمی کند؟، به خصوص روی سخنم با خانم دکتر جوادی و تیم مشاوران ایشان است که چرا به این سادگی استدلال وزارت نیرو را می پذیرند؟ وگرنه از مسوولان وزارت نیرو که نمی توان انتظار داشت بیایند و رسماً گناه خشکیدگی اغلب دریاچه ها و تالاب های کشور را که در پایین دست سدهای مخزنی احداث شده، قرار گرفته اند، بپذیرند،
واپسین نکته نیز برمی گردد به بازی رطوبت حاصل از ایجاد سد و تسریع رشد گلسنگ ها؛ حقیقت مسلمی که به رغم ترفندهای رسانه یی، گمان نبرم کسی بتواند خطر حاصل از رشد آنها را بر پایداری کهن زاد بوم های پاسارگاد انکار کند. توجه خوانندگان گرامی اعتماد را به نتایج پژوهشی جلب می کنم که تابستان سال 1385، به همت آقای امیررضا پورمقدم و با هدایت همکاران عزیزم، آقایان دکتر علی اصغر معصومی و دکتر حسن روحی پور در قالب دانشنامه کارشناسی ارشد دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی به انجام رسیده است. عنوان این پایان نامه عبارت است از؛ «بررسی تاثیر گلسنگ ها روی نقوش برجسته (سنگ آهکی) تخت جمشید».
ہ عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگل ها و مراتع کشور.